انسان، عقل و دین Human , intellect and Religion

فعالیت‌های ابوالحسن حسنی در حوزه‌های علوم فقهی و علوم حِکمی

انسان، عقل و دین Human , intellect and Religion

فعالیت‌های ابوالحسن حسنی در حوزه‌های علوم فقهی و علوم حِکمی

انسان، عقل و دین  Human , intellect and Religion

خداوند در دین اسلام چگونگی یک زندگی کامل و جامع خداپسندانه را برای همه‌ی افراد بشر، در هر شرایط زمانی، جغرافیایی، اجتماعی و فردی ترسیم کرده است و از بندگان خویش خواسته است تا آن گونه زندگی کنند؛ زیرا جز با آن به رستگاری نمی‌توانند برسند. اگر انسان آن گونه که خدا پسندیده، زندگی کند، حقّ تعالی نیز سفره‌ی نعمت‌های خویش را بر آنان می‌گسترد و به آنان آرامش عطا می‌کند که از بزرگترین نعمت‌ها است. با نگاهی به مفاد قرآن کریم و نیز روایات رسول خدا (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) و اهل بیت او (عَلَیْهِمُ‏ السَّلَامُ‏) می‌توان دریافت که در این نحوه زندگی همه‌ی ابعاد فیزیولوژیکی، روانی و اجتماعی مورد توجه بوده و همه‌ی قوای انسانی، مانند قوای معرفتی چون عقل، خیال و حس یا قوای انگیزشی گرایشی چون زیبادوستی، عواطف غریزی و شهوانی در جای خود به کار گرفته می‌شوند. در این نحوه زندگی برای باورها، عقاید، ملکات نفسانی، احساسات، حالات، دانستن‌ها، شناختن‌ها، فهمیدن‌ها، گرایش‌ها، روابط، موقعیت‌ها، نقش‌ها، جبهه‌بندی‌ها، اراده‌ها و حرکت‌های انسانی برنامه و قانون هست. به همین جهت است که می‌توان این دین را سازگار با فطرت انسانی دانست و ادعا کرد راه حل گره‌ها، پیچیدگی‌ها و دشواری‌های حیات انسانی در این دین یافت می‌شود.
انسان از فطرت الهی برخوردار است. او با عقل ارزشمندی برخوردار است که به او اجازه می‌دهد بین خیر و شر تشخیص دهد و راه حق را انتخاب کند. عقل هدیه‌ای از خداوند است و بقای انسانیت و رشد آن وابسته به استفاده‌ی بهینه از آن است. عقل انسان، به او امکان می‌دهد تا اعمال و افعال خود را با توجه به معیارهای دینی و اخلاقی انتخاب کند. اما در عین حال، وحی به او کمک می‌کند تا عقل خود را به حداکثر ظرفیت ممکن به کار ببرند و از توهمات و خطرات خطاها دوری کنند.

چند سالی بود که این وبلاگ راکد مانده بود. اخیرا به همت جناب حجت الاسلام طالعی یزدی که از طلاب پرتلاش‌اند، دوباره این وبلاگ فعال شده است و از ایشان تشکر وافر دارم.

ابوالحسن حسنی

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
نویسندگان

شناخت خدا

پنجشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۱، ۰۹:۲۸ ب.ظ


اولین سلسله مطالبی که در این وبلاگ خواهد آمد؛ مباحثی پیرامون نامهای نیک حقّ تعالی، به زبان عمومی است. این مجموعه مطالب پیشتر با نام «به کدامین نام بخوانمت»، به صورت یکجا در چند سایت منتشر شده بود. در وبلاگ خودم، با اصلاحات و ویرایش مفصل و به صورت می‌آورم. مناسبت اصلاح مفصل این بود که پسر ارشدم، محمد جواد، در اولین ماه رمضانی که تقریباً به طور کامل روزه گرفت، این مجموعه را اصلاح کردم و به صورت یک کتاب ویژه در یک میهمانی در حضور فامیل به وی تقدیم نمودم. زبان این مجموعه کمی ساده است؛ البته اگر مثل من ساده‌نویسی بلد باشد.

مطلب اول از این مجموعه مربوط به اصل شناخت خدا و مطلب دوم بحثی کلی راجع به اسماء و صفات خدا است. مباحث بعدی هر یک نامی از نامهای خدای یکتا را معنا می‌کند.

هرکس بدون اینکه یک نفر چیزی به او یاد بدهد، بعضی چیزها را می‏داند؛ مثلاً:

هر کسی می داند خودش هست؛

هر کسی می‏داند چیزهای دیگری در اطرافش هست، اگر چه نداند  آن‌ها چه چیز هستند؛

هر کسی می‏داند شاد است یا غمگین، با نشاط است یا عصبانی و ...؛

هر کسی می‏داند آنچه نیست، نمی‏تواند کاری کند یا چیزی بوجود آورد؛

هر کسی می‏داند یک چیز نمی‏تواند هم باشد، هم نباشد.


اینگونه دانستنی‏ها را همه می‏دانند و اصلاً لازم نیست به کسی یاد داده شود. اگر بخواهیم به کسی یاد بدهیم که خودش هست، می‏خندد و می‏گوید: « خودم می‏دانم، اصلاً نیازی به یاد دادن نداردهر انسانی مطالب بالا و خیلی مطالب دیگر را خودش یافته است و هیچ کس به او یاد نداده است.

هم چنین، هر کسی بعضی چیزها را می‌خواهد و به آن‌ها تمایل دارد و بعضی چیزها را اصلاً نمی‏خواهد و از آن‌ها متنفّر است؛ مثلاً:

همه زیبایی را می‏خواهند و از زشتی متنفرند؛

همه کمال را می‏خواهند و از نقص گریزانند؛ هرکسی اگر یک چیز ناقصی دارد، سعی می‏کند آنرا کامل کند یا لااقل نقص آن را پنهان کند؛

هر کسی سعی می‏کند چیزی پیدا کند که شایسته باشد آن را دوست داشته باشد و همین که آن را پیدا کرد، دلبسته و دوستدار آن می‏شود.

دانستنی‏هایی که هر کسی بدون یاد گرفتن می‏داند و تمایلاتی که همه‌ی انسان‌ها بدون این که آن را از جایی داشته بگیرند، خود بخود دارند، فطری نامیده می‏شود.

هر کسی اگر درست به فطرت خود توجه کند، می‌فهمد که خدا هست. هر انسان به طور فطری می‏داند که خودش، خودش را نمی‏تواند بیافریند و حتماً یک موجود دیگری او را آفریده است.

انسان به طور فطری می‏داند که زمین و آسمان، ماه، خورشید و ستارگان، خاک و سنگ، گیاهان و جانوران، هیچ یک نمی‏توانند خودشان را خلق کنند؛ چون که وقتی نبودند، چگونه خودشان را به وجود آورند؟! همین طوری از هیچی هم چیزی درست نمی‏شود، این را هم، همه با فطرت خود می‏دانند. بنابر این با همان یافته‌های فطری معلوم می‏شود که چیزی دیگر این‌ها را آفریده است و آن خدا است.

بعضی‏ها می‏گویند: «اگر خدا هست، چرا دیده نمی‏شود؟ ما چون خدا را نمی‏بینیم وجود او را قبول نداریم

با همان دانسته‌های فطری می‌توان پاسخ این اشکال را داد: «هرکسی می‏داند که دیده نشدن دلیل نبودن نیستوقتی که ما در قم هستیم، تهران را نمی‏بینیم، ولی نمی‏توانیم بگوییم تهران نیست. هیچ کس نمی‏تواند بگوید من الکتریسیته و برق را دیده‏ام، برای این که الکتریسیته و برق دیدنی نیست. اما همه می‏دانند که اگر برق نباشد چراغ روشن نمی‏شود. خیلی چیزهای دیگر هم هست که دیده شدنی نیست، اما همه قبول دارند که آن چیزها وجود دارند.

علاوه بر این، ما به این افراد می‏گوییم: «شما هم اگر به دانسته‌های فطری خودتان درست توجه می‏کردید، می‏فهمیدید که خدا هست. اما شما نمی‏خواهید این کار را بکنید، به همین دلیل در نادانی مانده‏اید».


  • ابوالحسن حسنی

خداشناسی

از دیدن نظرات شما خوشحال می‌شوم (۵)

سلام .بحث شما در این مورد که خدا هست و چه چیزهایی خلق کرده درست اما شما می گویید شناخت خدا پس باید او را شناخت ...بسیار خوب سوال این است 1-خدا چیست ؟ 2-چرا نباید در ذات خدا سوال کرد ؟ اگر عقل بشری از دیدگاه اسلام توانایی درک ذات الهی را ندارد ...دلیل منطقی آن چیست ؟ 
پاسخ:
سلام؛ با تشکر از شما.

چرا به برخی پرسش​ها نمی توان جواب داد؟ گاهی وقت​ها پاسخ پرسش مشکل یا غیر ممکن است و گاهی وقت​ها پرسش نادرست است. مثلا این که «ماهیت جاذبه زمین چیست؟» پرسشی مشکل است که هنوز پاسخ مطمئنی ندارد. اما این پرسش که «در چه شرایطی 2+2 مساوی 5 می‌شود؟» نادرست است؛ زیرا سؤال‌کننده فرض گرفته که چنین چیزی ممکن است و از شرایط آن پرسیده است. اکنون باید ببینیم پرسش شما از پرسش​های مشکل است یا پرسش‌های نادرست.

فرض کنید که شخصی به نام احمد برای خواستگاری خواهر یا دختر شما آمده است. شما می‌خواهید از محل زندگی و محل کار درباره​ی خواستگار تحقیق کنید تا او را بشناسید. کدام پرسش از همسایه​ها و همکاران او درست است:

  1. احمد چیست؟ یا: احمد چگونه «چیزی» است؟

  2. احمد کیست؟ یا: احمد چگونه «کسی» است؟

قطعاً پرسش اول درباره​ی او اشتباه است. شما می‌خواهید احمد را بشناسید تا درباره​ی چگونگی رفتارتان با او تصمیم بگیرید. اگر همسایه‌ای به شما بگوید که احمد جانوری پستاندار از گونه​ی انسان است (یعنی چیستی احمد)؛ قطعاً شما از این اطلاعات استفاده‌ای نخواهید برد؛ حتی اگر او تعریف جامعی از «جانور»، «پستاندار» و «انسان» دهد. اما اگر همسایه‌ای درباره​ی میزان تحصیلات، عقاید، اخلاق، احساسات و رفتارهای احمد به شما اطلاعاتی دهد (یعنی کیستی احمد)، شناخت شما از احمد بیشتر خواهد شد.

خب، ما می‌خواهیم خدا را بشناسیم تا ببینیم در برابر او چه رفتاری باید داشته باشیم. در این صورت پرسش ما چیستی خدا نباید باشد؛ بلکه باید بپرسیم: خدا کیست؟ پاسخ این پرسش هم صفات خدا و افعال او خواهد بود؛ مانند اینکه خداوند زنده است یا، عالم است یا نه، قادر است یا نه و اینکه چه کارهایی کرده و چه کارهایی را انجام می‌دهد. اگر ما پاسخ این پرسش‌ها را بدانیم، می‌فهمیم که رفتار ما در برابر خداوند چگونه باید باشد. البته قبل از پرسش از اینکه خدا کیست، پرسش از هستی او نیز درست است: آیا خدا هست؟ اما بر فرض که ما بدانیم خدا چیست؛ چه سودی برای ما دارد؟

اما چرا عقل ما نمی‌تواند به پرسش از ذات الهی پاسخ دهد؟ دو پاسخ برای این پرسش ممکن است. پاسخ اول این است که عقل برای پاسخ به چنین پرسشی باید بر ذات الهی احاطه داشته باشد و این محال است؛ عقل خودش مخلوق خدا است و خداوند بر آن احاطه دارد. پاسخ دوم هم می‌تواند این باشد که اصلاً خداوند چیستی ندارد که درباره​ی آن بتوان پرسش کرد. خداوند هست و این «بودن» همه​ی چیستی او است. ترکیبی در ذات او نیست تا بتوان درباره​ی چیستی او سخنی بیش از این بتوانیم بگوییم.


سلام وخسته نباشید
چیستی و کیستی یک سوال ماهیتاً باید فرق داشته باشد ولی اصالتاً مطرح کردن آن نباید غلط باشد و این که آیا جوابی بر آن داده شود یا نه بستگی به پاسخ دهنده و میزان علم او دارد .اگر جوابی بر چیستی یک سوال موجود نیست پس اصولاً هرگز نباید بگوییم فلان چیست یا بهمان چیست که البته در این مورد خاص سوال اینجانب هم مثال بنده غلط می نماید و هم مثال شما که احمد چیست ! ؟ بهتر می دانید پدیده قلمداد کردن ذات الهی قابل قبول نیست چه رسد به قیاس آن با احمد یا محمود و الخ ...به هر جال سوال بر این مساله استوار بود که چرا پرسش بر چیستی خدا باید با این جواب که عقل بشری محیط بر جواب نخواهد بود ؟ در جواب فرمودید و تکرار ان لزومی ندارد ولی آیا امکان ندارد بشر همچنان بسیاری دیگر مسایل روزی به جواب برسد؟ امکان عقلی ندارد؟ همانطور که می دانید جدا از این سوال کلی و بی نتیجه ی من جواب بسیاری از سوالات مجهول و جوابی فعلاً بی هوده دارد اما شاید روزی برسد رسیدن به جواب انسان را تکامل برساند ... بگذریم عده ای می گویند (نقل به قول ) خدا انرژی است ... کجای این سوال می تواند غلط باشد؟ با سپاس که در میان کلی گرفتاری به سوال یک کودک جواب دادید !!!
پاسخ:
سلام. با تشکر از شما.
بنده نادرست بودن پرسش «خدا چیست؟» را در دو مرتبه تبیین کردم:
  1. برای پرستش خداوند، باید او را «شناخت»؛ نه این که او را «دانست». «شناختن» پاسخ پرسش کیستی است، نه چیستی. مثال احمد نیز برای همین بود؛ نه برای مقایسه​ی ذات الهی با مخلوق.
  2. ترکیبی در ذات الهی نیست تا بتوان از چیستی او پرسش کرد. تنها چیزی که می​توان درباره​ی چیستی خداوند گفت، این است که او هست. هستی و بودن او همه​ی چیستی او است و چیزی بیش از این درباره​ی آن نمی​شود گفت. این هم ربطی به پیشرفت علم بشر ندارد. حقیقت الهی چنان است که بیش از این درباره​اش نمی​توان گفت. بنابر این، پرسش چیستی درباره​ی او غلط است.

از تواضع زیادی پرهیز کیند. بنده به عنوان بنده​ی خداوند تکلیف دارم به قدر وسع به پرسش​های اعتقادی پاسخ دهم و شما این پاسخگویی را از بنده به عنوان وظیفه طلب کنید و اگر بدون دلیل کافی پاسخ ندادم، بنده متهم هستم. علت تشکر در ابتدای چنین نظراتی هم این است که فرصت انجام تکلیف برایم پیش می آید و هرگز پرسشگر را کودک به شمار نمی آورم و حق ندارم چنین توهماتی داشته باشم.

سلام و خسته نباشید 
اتفاقاً بحث ماهیت شناسی الهی یسیار مهم و صحیح است . من به عنوان یک مخلوق باید بدانم خالق من چیست ؟ بیایید اینگونه بیان کنم ...(برای من ) /2 حالت دارد 1- آنگونه که شما می گویید و عقل بشر را در درک ماهیت عاجز می پندارید 2-خالق این هستی آن چیزی نیست که می پندارید ... از عقل بشری چقدر مطمن هستید که قادر به درک نمی تواند باشد ؟ ... در هستی یک خالق بحثی نیست در چیستی او بحث است آیا نمی توان گفت که بشر و عقل بشر با تفکر می تواند به ماهیت نزدیک شود ؟ به عنوان مثال ساده من می گویم انرژی خالق هستی است و اگر بخواهید بیشتر هم توضیح خواهم داد ولی شما بگویید با توجه به قوانین فیزیک در مورد انرژی ( 1 نه به وجود می آید 2 نه از بین می رود 3 از شکلی به شکل دیگر تبدیل می شود } چرا نمی توان گفت خدا انرژی است ؟از نظر کوانتوم انرژی برنامه مند و هدفمند است و بسیار گسترده تر از آنچه که ما می شناسیم ....اشکال کار یک چیز است و آن عدم نیاز این خالق فرضی به عبادت و پرستش مخلوقاتش و یکسان بودن نیکی و بدی و غیره است و فرقش با ذات الهی ادیان در این است ...مثلاً در قرآن زضایت خشنودی خوشحالی و غیره الله و یا خشم و غضب و امثالهم الله بسیار بیان شده که جای انکار نیست 
پاسخ:
سلام علیکم.
با تشکر.

واژه‌ی «ماهیت» گاهی در معنای عمومی به کار می‌رود و گاهی در اصطلاح منطقی و فلسفی. اینکه در اصطلاح منطقی و فلسفی می‌گویند خداوند ماهیت ندارد، به این جهت است که داشتن ماهیت مستلزم محدودیت و ترکیب است. اما داشتن ماهیت (به معنای عمومی و لُغَوی) قابل انکار نیست. از دو پرسش پیشین، چنین برداشت می‌شد که منظور شما اصطلاح فلسفی منطقی «ماهیت» است. اما در این پرسش، «ماهیت» در معنای عمومی و لغوی به کار رفته است.

این نکته درست است که «من باید بدانم خالق من موجودی زنده و دارای آگاهی و اراده و قدرت، مثل الله، است، یا موجودی غیرزنده، مثل انرژی، است».

بهتر است که ابتدا توجه داشته باشیم که: ما اصلاً چرا دنبال خدا می‌گردیم؟ چرا بودن و نبودن یک خدای زنده، آگاه، دانا و توانا برای همه‌ی انسان‌ها، هم موحدان و هم ملحدان، مهم است؟ چرا کسی به خدای غیرزنده توجهی ندارد؟ حضرت‌عالی با تیزبینی پاسخ خوبی به این پرسش داده‌اید: «اشکال کار یک چیز است و آن عدم نیاز این خالق فرضی به عبادت و پرستش مخلوقاتش و یکسان بودن نیکی و بدی و غیره است». شاید کسان دیگری هم این پرسش و پاسخ را بخوانند. پس بهتر است بنده با زبان دیگری این نکته را توضیح دهم.

خدای زنده، آگاه و توانا پناه انسان است، او را دوست دارد و همواره همراه او است و هرگز، حتی لحظه‌ای او را رها نمی‌کند و در هر حالی مراقب او است. انسان دیندار این خدا را می‌یابد و هر گاه او را یافت، زندگی را ارزش‌مند می‌یابد، زیرا پس از یافتن او خود را تنها و بی‌کس، رها شده در این جهان نمی‌بیند، بلکه خدایی را همراه خود می‌بیند که آن خدا او را دوست دارد و تنهایش نمی‌گذارد و مهم‌اش می‌شمارد. انسان موجودی است که نمی‌تواند زندگی پوچ را تحمل کند. او باید برای زندگی کردن دلیل داشته باشد. دلیلی که زندگی را بر نیستی ترجیح دهد و نشان دهد زندگی می‌ارزد و ارزش دارد انسان ناسازگاریها و دشواری‌های آن را تاب آورد و به اصطلاح زندگی انسان باید معنادار باشد. بی‌معنایی مشکل اساسی بشر امروز است که خدایش را گم کرده است. عبادت خداوند به زندگی ما معنا می‌دهد. فطرت انسانی می‌خواهد خوبی و بدی واقعاً از هم جدا باشند و این تنها با خدای زنده، آگاه، دانا و توانا ممکن است. به همین جهت است که خدایی که ما دنبال آن می‌گردیم، خدای زنده و آگاه و دانا و توانا است.

اگر بخواهیم از چیستی چنین خدایی سخن بگوییم، شاید بهترین عبارت­ها را بتوانیم از قرآن بیابیم:

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، اللَّهُ الصَّمَدُ، لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ، وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ» (الاخلاص)

با نام خدای بخشنده­ی مهربان، بگو: او الله یکتاست، الله سرور بی­نیاز است، نمی­زاید و زاییده نمی‌شود، چیزی همتای او نیست»

«هُوَ اللَّهُ الَّذی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ * هُوَ اللَّهُ الَّذی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ * هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ یُسَبِّحُ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ» (الحشر : 22 تا 24)

او الله است، همان که خدایی جز او نیست، همو که دانا به غیب و آشکار است، همو که بخشنده­ی مهربان است. او الله است، همان که خدایی جز او نیست، همو که پادشاه، پاک، سلامت­بخش، دارنده‌ی امنیّت، امنیت­بخش،عزیز، جبران کننده، بزرگی­خواه است. الله، از هرچه شریک او بپندارند، پاک است. او الله است، آفریننده، جدا کننده، تصویرگر. نام­های نیک از آنِ او است. هرچه در آسمان‌ها و زمین است، او را پاک می‌خوانند و او عزیزِ حکیم است.

به نظرم می‌آید این عبارات پاسخ خوبی به پرسش شما «خدا چیست؟» است.



نکته­ی فرعی:

بنابر نظریه­ی کوانتوم انرژی نمی‌تواند خالق جهان باشد، زیرا بعد از ماده ایجاد شده است. ماده بدون حضور انرژی می‌تواند به انرژی تبدیل شود؛ اما انرژی تنها برهم­کنش با ماده به ماده تبدیل می‌شود. تبدیل انرژی به ماده بدون برهم­کنش با ماده، مستلزم نقض قانون بقای اندازه حرکت است.




سلام 
فقط از نکته فرعی که تذکر دادین این رو عرض کنم که مکانیک کوانتوم و قانون پایستگی ماده و انرژی رو یک بار دیگه مرور کنید ممنون می شم .
پاسخ:
سلام علیکم.
با تشکر.
این که انرژی بدون حضور ماده به ماده تبدیل شود؛ با قانون پایستگی ماده و انرژی مشکلی ندارد؛ با قانون پایستگی اندازه حرکت مشکل دارد.برای اینکه انرژی به ماده تبدیل شود، باید یک ذره و یک پادذره تولید شود. اما در جریان تولید ذره و پادذره، انرژی و اندازه حرکت هم‌زمان نمی‌‌توانند پایسته بمانند، مگر اینکه فوتون در نزدیکی ذره‌ی سنگینی ، مثلاً هسته‌ی یک اتم باشند. پدیده‌ی تولید زوج در فضای تهی غیرممکن است؛ یعنی غیرممکن است در یک فضای تهی، فوتون ناپدید شده و یک زوجِ الکترون - حفره آفریده شود.
به همین جهت است که در کیهان‌شناسی نظریه‌های پیدایش عالم، همیشه از ماده آغاز می‌کنند، نه از انرژی. اما افزایش آنتروپی و عاقبت جهان تبدیل همه‌ی آن به انرژی است.
سلام به شما
این پیام فقط به تعداد محدودی از بروز ترین سایت ها ارسال شده است.
شرکت درافیکس به منظور همکاری با وبمستران در جهت پیشرفت سطح این رشته در کشور طرح جدید راه اندازی کرده که در این طرح شما میتوانید محصولات گرافیکی ما را به صورت رایگان سفارش دهید، و از خدمات ما بصورت کاملا رایگان بهرمند شوید.
توجه داشته باشید که به دلیل محدود بودن این طرح رایگان هرچه سریعتر اقدام کنید شانس بیشتری در این طرح خواهید داشت.
Site:Drafix.ir
Email:info@Drafix.ir
Tell:09338023663

با تشکر
روابط عمومی شرکت درافیکس
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی