انسان، عقل و دین Human , intellect and Religion

فعالیت‌های ابوالحسن حسنی در حوزه‌های علوم فقهی و علوم حِکمی

انسان، عقل و دین Human , intellect and Religion

فعالیت‌های ابوالحسن حسنی در حوزه‌های علوم فقهی و علوم حِکمی

انسان، عقل و دین  Human , intellect and Religion

خداوند در دین اسلام چگونگی یک زندگی کامل و جامع خداپسندانه را برای همه‌ی افراد بشر، در هر شرایط زمانی، جغرافیایی، اجتماعی و فردی ترسیم کرده است و از بندگان خویش خواسته است تا آن گونه زندگی کنند؛ زیرا جز با آن به رستگاری نمی‌توانند برسند. اگر انسان آن گونه که خدا پسندیده، زندگی کند، حقّ تعالی نیز سفره‌ی نعمت‌های خویش را بر آنان می‌گسترد و به آنان آرامش عطا می‌کند که از بزرگترین نعمت‌ها است. با نگاهی به مفاد قرآن کریم و نیز روایات رسول خدا (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) و اهل بیت او (عَلَیْهِمُ‏ السَّلَامُ‏) می‌توان دریافت که در این نحوه زندگی همه‌ی ابعاد فیزیولوژیکی، روانی و اجتماعی مورد توجه بوده و همه‌ی قوای انسانی، مانند قوای معرفتی چون عقل، خیال و حس یا قوای انگیزشی گرایشی چون زیبادوستی، عواطف غریزی و شهوانی در جای خود به کار گرفته می‌شوند. در این نحوه زندگی برای باورها، عقاید، ملکات نفسانی، احساسات، حالات، دانستن‌ها، شناختن‌ها، فهمیدن‌ها، گرایش‌ها، روابط، موقعیت‌ها، نقش‌ها، جبهه‌بندی‌ها، اراده‌ها و حرکت‌های انسانی برنامه و قانون هست. به همین جهت است که می‌توان این دین را سازگار با فطرت انسانی دانست و ادعا کرد راه حل گره‌ها، پیچیدگی‌ها و دشواری‌های حیات انسانی در این دین یافت می‌شود.
انسان از فطرت الهی برخوردار است. او با عقل ارزشمندی برخوردار است که به او اجازه می‌دهد بین خیر و شر تشخیص دهد و راه حق را انتخاب کند. عقل هدیه‌ای از خداوند است و بقای انسانیت و رشد آن وابسته به استفاده‌ی بهینه از آن است. عقل انسان، به او امکان می‌دهد تا اعمال و افعال خود را با توجه به معیارهای دینی و اخلاقی انتخاب کند. اما در عین حال، وحی به او کمک می‌کند تا عقل خود را به حداکثر ظرفیت ممکن به کار ببرند و از توهمات و خطرات خطاها دوری کنند.

چند سالی بود که این وبلاگ راکد مانده بود. اخیرا به همت جناب حجت الاسلام طالعی یزدی که از طلاب پرتلاش‌اند، دوباره این وبلاگ فعال شده است و از ایشان تشکر وافر دارم.

ابوالحسن حسنی

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
نویسندگان

گستره ی شریعت

چهارشنبه, ۱۱ مرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۳۶ ب.ظ

دیدگاه‌ها در گستره‌ی شریعت

مسئله‌ی گستره‌ی شریعت در بین گذشتگان چندان پرچالش نبوده؛ هر چند مسئله‌ای مورد توجه بوده است.1 اما امروزه نسبت به گستردگی شریعت بر همه‌ی زندگی انسانی (فراگیری شریعتتردید شده استتردید در فراگیری شریعت، بیشتر در شرایط سلطه‌ی علمی و فرهنگی غرب بر جهان اسلام و بیشتر توسط روشنفکران متأثر از فضای اندیشه‌ی غربی طرح شد؛ هرچند البته در میان فلاسفه‌ای که به حکمت سیاسی پرداخته‌اند، نیز گرایشاتی به این موضع دیده می‌شودبرای نمونه، سروش دیدگاه‌های مربوط به قلمرو دخالت دین در زندگی بشر را به دو نظریه بینش اقلی و بینش اکثری تقسیم می‌کند.2 دیگران با اشاره به نقص این تقسیم، تقسیمات دیگری از آراء در باب گستره‌ی شریعت آورده‌اندبرای نمونه، ابوالقاسم علی‌دوست از چهار نگرش در باب گستره‌ی شریعت نام می‌بردشمول، انعزال، ابهام و اعتدال.3 هم چنین، عمده‌ی تردیدها در گستره‌ی شریعت، در حیث اجتماعی سیاسی شریعت استدر حوزه‌ی اسلام، تردید قابل اعتنایی در حوزه‌ی فردی شریعت یافت نشد.

رأی دکتر سروش در باب گستره‌ی شریعت

دکتر سروش چند واقعه را انگیزه و محرک خود در پرداختن به این موضوع می‌داندیکی از واقعه‌ها مربوط به یک روحانی کاروان حجاج بود که آنان را از شستن دست با صابون منع می‌کرد و استدلال می‌کرد که اگر این کار لازم بود، حکمش در شرع می‌آمد و چون در فقه نیامده و واجب نشده، پس معلوم می‌شود کار لازمی نیست (نه اینکه حرام باشدو کافی است حجاج دست خود را دو بار با آب قلیل یا یک بار با آب کُر بشویندوی در پی بیان این خاطره، چند پرسش مطرح می کند:

آیا فلسفه‌ای در این سخن نهفته است؟ چه اشکال دارد که کسی بگوید همه‌ی نکات بهداشتی لازم به طور کامل در فقه آمده است، و به هیچ تدبیری بیرون از شرع نیازی نیست؟ آیا از نظر شرع، شستن دست، حدِاقلّ لازم یک کار بهداشتی است یا حداکثر ممکن آن؟ آیا به دستورات فقهی در این باب و ابواب دیگر باید به چشم اقلّی بنگریم یا اکثری؟ آن‌ها را حداقل لازم بدانیم یا حداکثر مطلوب و ممکن؟ من این بینش را که معتقد است تمام تدبیرات و اطّلاعات و قواعد لازم و کافی برای اقتصاد، حکومت، تجارت، قانون، اخلاق، خداشناسی و غیره برای هر نوع ذهن و زندگی اعم از ساده و پیچیده، در شرع وارد شده است و لذا مؤمنان به هیچ منبع دیگری (برای سعادت دنیا و آخرتغیر از دین نیاز ندارند، «بینش اکثری» یا «انتظار اکثری» می‌ناممدر مقابل این بینش، «بینش اقلّی» یا «انتظار اقلّی» قرار می‌گیرد که معتقد است شرع در این موارد (یعنی مواردی که داخل در دایره‌ی رسالت شرع استحداقل لازم را به ما آموخته است نه بیش از آن رادر همین جا بیفزایم که در این تعریف هر چه از «حداقلی» فراتر رود «اکثری» است، بنابراین، «حد وسط» نداریم، آنچه «اقلی» نباشد، «اکثری» است و بس.4

آنچه را دکتر سروش به نام انتظار اکثری می‌نامد، اساساً رأی معقولی نیستبه دلایل مختلف می‌توان دریافت بینش اکثری، عقلانی نیستلازمه‌ی آن تعطیل قوای معرفتی انسان است؛ زیرا اگر قرار باشد هر چیزی را فقط از قرآن دریابیم، به تعقل و تجربه نیازی نخواهد بودچنین دیدگاهی، با فطرت انسانی ناسازگار است؛ زیرا عقل و حسّ در وجود انسانی جای دارند و او بالفطره تعقل و تجربه می‌کندعلاوه بر این، این دیدگاه با آیات و روایات نیز ناسازگار است که عقل را حجت الهی شمرده‌اند.5 ابوالقاسم علی دوست چنین دیدگاهی را اندیشه‌ی شمول می‌نامد و در نقد آن تصریح می‌کند که این اندیشه پایه‌ای نزد فقیهان ژرف‌اندیش، نصوص دینی و عقل سلیم ندارد.6 این نکته‌ای نیست که اکنون بدان رسیده باشند؛ بلکه در میان قدما نیز کاملاً شناخته شده بودبرای نمونه، ابن‌سینا تصریح می‌کند یک شریعت مناسب نباید در امور سیاسی به همه‌ی جزییات بپردازد، زیرا جزییات متغیرند؛ بلکه تنها کلیات را بیان می‌کند، اما کلیاتی که قابل تطبیق بر متغیرها در حالات متنوع باشد.7 آیةالله مصباح تصریح می‌کند که مسئله دو گزینه ندارد، بلکه گزینه‌ی سومی نیز وجود دارد و آن این است که هر امر از امور زندگی از آن جهت که با رنگ ارزشی دارند و با آخرت انسان و تکامل یا انحطاط انسان ارتباط می‌یابند، دینی‌اند.8 علم کنش واکنش‌های مادی را تحلیل می‌کند؛ اما شریعت ارتباط نحوه‌ی استفاده از عالم با سعادت را تعیین می‌کند.9 به هر حال، این توصیه‌ی اخلاقی برای دکتر سروش لازم است که در یک مباحثه‌ی علمی نباید دیدگاه‌های مقابل را در دیدگاهی غیر قابل دفاع خلاصه کرد.

چهار اندیشه در باب گستره‌ی دین

ابوالقاسم علی‌دوست، چنان که آمد، در باب گستره‌ی دین چهار اندیشه معرفی می‌کنداندیشه‌ی اول، اندیشه‌ی شمول است که از وسعت قلمرو تشریع حکایت دارد؛ به گونه‌ای که هیچ واقعه و عملی، از یکی از احکام پنج‌گانه‌ی تکلیفی خالی نیستدر این اندیشه، حتّی در متلازمان که به جعل دو حکم نیازی نیست، فقط به دلیل عدم امکان خلوّ واقعه از حکم، قائل به جعل حکم استمطابق این دیدگاه، برای هر حرکت باید پیشتر حکم آن را از شریعت جستشاید حدّ اعلای این دریافت در شریعت در مذهب حنبلیان از اهل سنّت دیده شود.10

اندیشه شمول، در پی آن است که برای هر حرکت و سکونی، و حادثه و شأنی، دلیلی عام یا خاصّ از شریعت بیابد و هیچ بنایی از عرف و تأسیسی از مردم تا به امضای خاصّ شارع نرسد، معتبر و مشروع نمی داند.11

اندیشه‌ی دوم اندیشه‌ی انعزال استدر این اندیشه، حوزه‌ی شریعت را به اخلاق فردی و عبادات منحصر کرده، همه‌ی معاملات و مسائل اجتماعی، سیاسی و... را از شریعت خارج دانسته و درباره‌ی آن‌ها، شارع را بدون نظر می‌دانندبنابر این اندیشه، این عاقلان‌اند که در این زمینه‌ها بناهایی را تأسیس می‌کنند و حدّاکثر دخالت شارع در این امور، امضای این تأسیسات استاین گروه، حتّی بیان اصولی کلان و ارزشی را نیز از شارع انکار می‌کنند و اگر در آیات وروایات، به اصلی اشاره شده باشد، آن را به زمان صدور این ادلّه مربوط دانسته، بهره بردن از آن نصوص در زمان‌های بعد را نادرست می‌شمارندالبته اندیشه‌ی عدم لزوم شریعت، که بحث آن گذشت، از این اندیشه نیز عبور می‌کنداندیشه‌ی سوم اندیشه‌ی ابهام استطرفداران این اندیشه، به بیان اصول کلّی و عام از طرف شارع قائل‌اند و مسایل شکلی و خُرد را خارج از حوزه شریعت می‌دانندمطابق این باور، شریعت اسلام، مبیّن چارچوب‌ها و اصول کلّی اخلاقی و ارزشی از قبیل رحمت، عدالت و آزادی است؛ امّا جدا از این اصول، شارع مقدّس کاری جز امضای بنای عرف ندارد.12 اندیشه‌ی چهارم اندیشه‌ی اعتدال استدر این اندیشه، هر چند لازم نیست برای هر حرکت و برنامه وشکلی، حکمی از شارع را سراغ گرفت و سندی ارائه داد، اَسناد شرعی موجود (اعمّ از نقلی و عقلی)، فقط به ارائه‌ی رهنمودهای کلّی و ترسیم خطوط کلان و بیان اصول ارزشی بسنده نکرده؛ بلکه گزاره‌هایی بی‌شمار (حتّی در غیر عباداتبیان کرده است بدون این که به زمان یا مکان و جمعیت خاصّی تعلّق داشته باشد.13

آیةالله مصباح نیز اندیشه‌ی مقبول را بسیار نزدیک به اندیشه‌ی اعتدال تبیین می‌کنداو شریعت را جامع می‌داند و بر آن است که همه‌ی احکام در خود شریعت تعیین شده و به تعیین مردم واگذار نشده استاما این احکام، برخی با تفصیل تعیین شده‌اند و برخی با عناوین کلی که ضوابط تعیین حکم اولی یا ثانوی یا ولایی‌اند.14

اندیشه‌ی شمول و اعتدال، هر دو فراگیری شریعت را می‌پذیرند؛ هر چند هر یک تفسیری خاص از آن دارنداما اندیشه‌ی انعزال و ابهام فراگیری را نمی‌پذیرندبنابر این، بهتر است که اندیشه‌ها در باب گستره‌ی شریعت به دو اندیشه تقسیم شود و پس از برگزیدن یک اندیشه، تقسیمات فرعی بررسی شودبر این اساس، دیدگاه‌ها در باب گستره‌ی شریعت را به دو دیدگاه فراگیری شریعت بر همه‌ی شؤون حیات انسانی و عدم فراگیری شریعت بر همه‌ی شؤون حیات انسانی تقسیم می‌کنیمپس از آن می‌توانیم بگوییم اندیشه‌ی فراگیری شریعت دو صورت دارداندیشه‌ی شمول و اندیشه‌ی اعتدال.

اصل مکلف بودن انسان در برابر خداوند، نکته‌ای پنهان نیست و همه‌ی اندیشمندان مسلمان آن را پذیرفته‌انداما فراگیری آن مطلب دیگری است که باید در این مقاله به آن پرداخته شودبا اثبات فراگیری شریعت، توسعه‌ی فقه به همه‌ی شؤون حیات انسانی، از جمله حیات سیاسی انسان ممکن می‌شوداین نکته حایز اهمیت است که اگرچه ظاهر درگیری میان دو گروه در حوزه‌ی کلام و فلسفه‌ی دین است؛ اما ورود یا عدم ورود شریعت به حوزه‌ی سیاست انگیزه‌ی اساسی درگیری میان دو گروه است؛ به حدّی که بسیاری سکولاریسم را با جدایی دین از سیاست شناخته‌اند.

نقد دلایل دیدگاه عدم فراگیری شریعت

عدم فراگیری شریعت بیشتر در دوره‌ی جدید مطرح است و در گذشته جدی انگاشته نمی‌شددر واقع، باید این اندیشه را در میان سکولارها دیدسکولارها دو دسته‌اندیک دسته اصل نیاز به شریعت را انکار می‌کنند؛ اما دسته‌ی دیگر، اصل نیاز را می‌پذیرند، اما فراگیری آن را نمی‌پذیرندسکولارها دلایلی بر مدعای خود دارنداز مجموعه‌ی این‌گونه دلایل نتیجه گرفته می‌شود که دین برای دنیای انسان پیامی ندارد یا پیام‌هایش حداقلی و در حدّ بیان اصول ارزشی کلان استاما در برابر این دلایل، طرفداران دیدگاه فراگیری شریعت پاسخ‌های متنوعی داده‌اند.

نقد دلیل اولتاریخ‌مندی شریعت

یکی از مهم‌ترین دلایل این اندیشه، ادعای تاریخ‌مندی قرآن کریم و منابع شریعت استنصر حامد ابوزید بر آن است که نمی‌توان از هیچ متنی جدا از فرهنگ و واقعیت سخن گفتالاهی بودن خاستگاه متن نیز با انتساب آن متن به فرهنگ بشر منافات ندارد.15 وی بر آن است که وحی از نحستین لحظه‌ی نزول بر پیامبر، بشری گشته و تأویل شد و تأویل پیامبر، مانند تأویل و تفسیر در بشر دیگری نسبی، متغیر و وابسته به فرهنگ زمانه است.16 وی در آثار خود، متعدد از این مبنا بر تاریخ‌مندی تشریعات قرآنی و نبوی استدلال کرده است.17

در واقع، ابوزید متن و الفاظ قرآنی را الهی نمی‌داند؛ هر چند معنا الهی استالبته کاملاً روشن است این تحلیل از وحی، علاوه بر اشکالی فلسفی، با تبیین خود وحی از وحی سازگاری ندارددر خود وحی بر حیثیت لفظی آن تأکید می‌شود؛ اما تحلیل ابوزید این حیثیت وحی را نمی‌تواند توجیه نمایدبرای نمونه، قرآن کریم از وحی با عنوان «کلام الله» یاد می‌کند (مثلاً در آیات «البقرة : 75» و «التوبة : 6» و «الفتح : 15») یا آن را قول ثقیل (سخن سنگینمی‌خواند (إِنَّا سَنُلْقی‏ عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلاً «المزمل : 5») یا کسی را که قرآن را سخن بشری می‌خواند، به عذاب سَقَر، از عذاب‌های سخت جهنم، تهدید می‌کند «المدثر : 24 تا 29». در آیات بسیاری نیز آن را نوشته‌ی خدا (کتاب اللهمی‌خواند (برای نمونه: «البقرة : 101» و «النساء : 24» و «فاطر : 29» و «آل‏عمران : 23» و «المائدة : 44» و «الأنفال : 75» و «التوبة : 36» و «الکهف : 27» و «الروم : 56» و «الأحزاب : 6»). علاوه بر این، اگر معنای الفاظ تاریخ‌مند باشد، باب گفتگو مخدوش می‌شود و کتابت بر آیندگان بی‌معنا می‌شودآیا ابوزید انتظار ندارد آیندگان آثارش را بخوانند و بفهمند؟

نقد دلیل دومانکار الهی بودن وحی

دلیل دومی که در آثار این گروه می‌توان بر این مدعا یافت، از مدعای فوق فراتر می‌روددر این دلیل ادعا می‌شود که اساساً قرآن محصول تجربه‌ی نبوی و کلام خود او است؛ نه کلام خداوند18 و نیز:

وحی پیامبر و تجربه‌ی او پاسخ سؤال‌ها و راه حل مشکلات و اقناع ذهن‌ها و روشن کردن راه‌ها و چشم‌ها و دل‌ها و در متن واقعیت بود؛ صرف ادای تکلیف ارائه‌ی یک ایدئولوژی از پیش طراحی شده نبود. او تجربه‌ی منتزع را بر واقعیت منطبق نمی‌کرد. عمر او در تفاعل تجربه و واقعیت گذشت. امروز هم دین‌داری باید به تجربه‌ای برای حل مشکلات و اقناع دل ها و گشودن گره‌ها و باز کردن افق‌ها بدل شود. گویی از نو وحی می‌رسد و گویی از نو واقعیت در تجربه و درک دینی ملحوظ می‌شود.19

نتیجه‌ی منطقی این مدعا انکار اصل شریعت، حتی عبادات آن، استاساساً با این مدعا چیزی از وحی باقی نمی‌ماند و ادعای ختم وحی و نبوت چیزی جز یک سخن لاف و گزاف نمی‌شود.20

نقد دلیل سومتقسیم آموزه‌های اسلام به ذاتی و عرضی

دلیل سوم این گروه، این است که بسیاری از احکام اسلام جزء عرضیات دین است و نه جزء ذاتیات دین.21 در واقع، گمان شده که دین همچون اشیاء طبیعی، دارای ذات و اعراض استدر واقع، اگر در پی یک معیار برای تفکیک ذاتی از عرضی باشیم؛ این معیار یا از درون دین استخراج شده یا از بیرون دیناما دین هرگز معیاری نمی‌دهد که بتوان با آن بخشی از آموزه‌هایش را کنار زد؛ به تعبیر دیگر، دین همه‌ی آموزه‌هایش را ذاتی به شمار می‌آوردتمسک به معیار بیرونی نیز راه را بر هر گونه دست بردن به دین باز می‌کند.22

نقد دلیل چهارمسکولار بودن پیام انبیاء

استدلال دیگر این است که پیام انبیاء یک دین سکولار استپیام انبیاء این است که «از دنیا بپردازید»، نه اینکه به دنیا «بپردازید». «از دنیا پرداختن» هم نه به معنای صوفیانه، بلکه به این معنا که وقتی از تأمین نیاز تن فارغ شدیم، می‌توانیم به نیازهای روح خود برسیم.23 یعنی پرداختن به دنیا، مقدم بر پرداختن به دین استاما هر کسی با کمترین آشنایی با آموزه‌های دینی می‌تواند دوری چنین دیدگاهی را با آموزه‌های دینی دریابدمی‌توان تعارض صریح این بیان را با این آیه‌ی قرآن دریافتوَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ «الذاریات : 56» (ما جنّ و انسان را جز برای بندگی کردن نیافریدیم).

نقد دلیل پنجماستقلال عقل در بخش‌هایی از حکمت عملی

یک دیدگاه دیگر نیز وجود دارد که شریعت را محدود می‌کندمرحوم سید عبدالله جزایری (متوفای 1173) با رویکردی فلسفی با تعیین جایگاه فقه در نظام معرفت بشری، یعنی حکمت، فقه را تعریف می‌کندوی ابتدا حکمت را به نظری و عملی تقسیم می‌کند و سپس در باب تقسیمات حکمت عملی چنین می‌نویسد:

و اما حکمت عملی که به حسب مأخذ به دو قسم تقسیم می‌شود: قسم اول از عقل، بدون وابستگی بر غیر آن، اخذ می‌شود و قسم دوم از شرع اخذ می‌شود. قسم اول چند قسم است: علم اخلاق که مصلحت‌اش بالذات محدود به عامل ویژه‌ی آن است؛ علم تدبیر منزل که مصلحت‌اش بر خود او عامل و کسانی که عامل به آنها اختصاص اتمّ دارد، نظیر آنان که در منزل مشارک اویند، چون همسر و فرزندو خادم؛ سیاسات مدنیه که مصلحت‌اش از قسم دوم تعمیم یافته و بر کسانی که در شهر و اطراف آن ساکن‌اند. در این اقسام عقول کامله مستقل‌اند و در همه‌ی آنها از شارع حکیم در تصدیق حکم عقل سخنانی وارد شده و از آن آگاهی داده و بر آن تأکید کرده و وضوح آن چنان را زیاد کرده که عذر را قطع کند ... و اما قسمی که از شرع اخذ می‌شود با تقسیم یاد شده به عبادات و مناکحات و معاملات و سیاسات شرعیه [منظور از سیاسات شرعیه مجازات‌های باب قضاء است، نه مسایل باب سیاست] تقسیم می‌شود و اسم فقه به آن مختص می‌شود و نزد دیگران علم به احکام شرعیه شناخته شده که همان خطابات شارع یا متعلق خطابات شرعیه یا مدلولات آن خطابات بوده و به افعال مکلفان متعلق از اقسام حکمت عملی است.24

یکی از شارحان فارابی نیز حکمت عملی را به سه بخش تقسیم می‌کنداخلاق که به فرد مربوط است؛ تدبیر منزل که به خانواده مربوط است و بخش سوم که به امور اهل مدینه مربوط است که خود دو بخش استعلم نوامیس که به نبوت و شریعت تعلق دارد و علم سیاست که ملک و سلطنت تعلق دارد.25

این تعریف با پرسش‌هایی روبرو استیک پرسش ابهام در مفهوم عقول کامله استمراد از عقول کامله عقل معصوم نبوی است که کمال آن مطلق است یا عقل غیر معصوم عادی است که کمال نسبی دارد؟ اما مهم‌تر از آن دو، عدم دلیل بر استقلال عقل در سه حوزه‌ی یاد شده است؛ بلکه دلیل بر عدم استقلال عقل در این موارد وجود دارداساساً قول به استقلال عقل در سیاسات مدنیه با مبنای نصب امام در کلام شیعه ناسازگار است و معلوم نیست این عالمان شیعه چگونه این دو رأی را جمع کرده‌انددر ضمن، در صورت استقلال عقل در تدبیر منزل و سیاسات مدنیه، ابواب مناکحات، معاملات و سیاسات شرعی در بخش دوم حکمت عملی چه می‌کنند؟ زیرا این امور به تدبیر منزل و سیاست مدنی مربوط‌اندآیةالله جوادی نیز فقه را حکمت عملی می‌داند، اما تحلیلی کاملاً سازگار با اطلاق و عمومیت تکلیف‌مداری انسان ارایه می‌دهد:

از علومی که متکفل بیان توشه‌ی تقوا باشد، فقه است؛ زیرا فقه به معنای مصطلح حکمت عملی است که با آن چگونگی ارتباط انسان با مولایش که او را آفریده و بسامانش رسانده و اندازه‌اش قرار داده و هدایت‌اش کرده؛ و نیز چگونگی روابط انسان با افراد هم‌نوع خود آموخته می‌شود. پس سالک ناچار از تفقه است وگرنه در زمین جاهلیت نادانان سرگردان گشته و در آتش تعصب و هوای آرزوهای خیالی گرفتار می‌گردد. مولانا أمیر المؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین چنین اشاره‌ای به این گروه دارد: «هر کس با غیر فقه تجارت کند، در ربا گرفتار می‌شود» و معلوم است که این ضرورت ویژه‌ی تاجران نیست و بر هر عمل فردی یا اجتماعی، عبادی یا معاملی، اقتصادی یا سیاسی، اخلاقی یا نظامی یا غیر اینها فراگیر است.26

دلایل دیدگاه فراگیری شریعت

دلیل اولفراگیری مالکیت الهی

بخشی از دلایل این گروه دلایل کلامی استدر همین راستا برآنند که حقّ تعالی مالک همه‌ی هستی، از جمله مالک انسان‌ها است و این با دلایل فلسفی و وحیانی قابل اثبات است.27 بنابر این، حقّ تصرف در هر چیزی به او اختصاص داردسلب این اختصاص تنها با استعلا نسبت به مالک ممکن است و کسی بر حقّ تعالی مستعلی نیستبنابر این، خداوند حقّ تشریع نسبت به همه‌ی شؤون انسانی را دارد و انسان در هر حالی باید این تشریع را پذیرا باشد.28 حتی برخی دخالت خداوند در امور دنیای انسان، از جمله برخی مسایل حوزه‌ی سیاست و قضا، را از مقام شارعیت ندانسته؛ بلکه از مقام مالکیت می‌دانند.29

دلیل دومفراگیری ولایت الهی

دلیل دیگر این گروه این است که ولایت بر انسان به خدای تعالی منحصر است و این ولایت بر حق تصرف و سلطه‌ی فرد بر امور خود تقدم و اولویت داردبر این اساس، خدای تعالی بر کلیه‌ی امور انسان ولایت دارد و انسان در همه‌ی امور و شؤون خود، در هر حالتی باید تابع حکم خداوند باشداغلب این استدلال با همان استدلال قبلی یکسان شمرده شده است؛ اما برخی آن را تفکیک کرده و تشریع را از مقام مولویت دانسته‌اند؛ نه از مقام مالکیت.30 مبدأ ولایت تشریعی حقّ تعالی ولایت تکوینی او است و معقولیت آن نیز از همین نکته اثبات می‌شوداز دیدگاه آیةالله جوادی این امتیاز نگرش اسلامی است که ولایت تشریعی را بر ولایت تکوینی استوار می‌کندوی، یکی از مشکلات اساسی دموکراسی را، عدم تصویر رابطه بین ولایت تکوینی و تشریعی و استوار کردن ولایت تشریعی، یعنی تقنین، بر رأی اکثریت می‌شماردبنابر این، زمام اصلی ولایت تشریعی در اختیار صاحب ولایت تکوینی است؛ یعنی ولایت تشریعی اصالتاً از آنِ پروردگاری است که ولایت تکوینی بر عالم دارد.31 به دلایل مختلف، حق تعالی ولایت تکوینی بر عالم و آدم دارد؛32 و البته این ولایت نیز در انحصار خدای تعالی است.33 ولایت تشریعی نیز منحصر در خدای تعالی استبرهان عقلی آیةالله جوادی بر این مدعا چنین است:

انسان به مقتضای حکمت الهی برای هدفی آفریده شده است. هدف خلقت انسان در دنیا، به دلیل این‌که دار تزاحم است، تحقق پیدا نمی‌کند. از این رو هدف خلقت با حیات جاودان محقّق می‌شود. برای نیل به هدف راهی لازم است تا با طی کردن آن به هدف نائل شود و راهی که انسان را به هدف می‌رساند، دین و صراط مستقیم الهی است. دین مجموعه قوانینی است که با آن هدف هماهنگ است. تنها کسی می‌تواند، دین را برای انسان وضع کند که از آن هدف، یعنی معاد انسان آگاهی داشته باشد و خداوند تنها کسی است که از معاد انسان آگاه است؛ پس فقط او می‌تواند قوانین را برای تربیت انسان در جهت نیل به آن هدف مقرّر کند.34

دلیل سومفراگیری ربوبیت الهی

از ربوبیت خداوند نیز می‌توان بر فراگیری شریعت استدلال کردحق تعالی در ربوبیت خویش یگانه بوده و ربوبیت او مطلق از هر امری و بلکه گسترده بر هر امری است؛ چنان که قرآن کریم می‌فرماید: «قُلْ أَ غَیْرَ اللَّهِ أَبْغی رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْ‌ء (الأنعام : 164)». در میان متکلمان معاصر، تقسیم ربوبیت به ربوبیت تشریعی و تکوینی تقسیمی شناخته شده است.35 سوق انسان به کمال اختیاری‌اش از شؤون ربوبیّت خاص الهی استخدای تعالی راه سیر به سوی کمال را به انسان نشان می‌دهد؛ اگر انسان آن راه را ببیند و برگزیند، آنگاه خدای تعالی او را به راه آورده و به سوی کمال و سعادت می‌بردانسان دین‌مدار ربوبیّت نظام هستی را در انحصار آن ذات پاک و بیهمتا دیده و بنابر این چشم امیدش تنها به او است.36 پس ربوبیّت او را پذیرفته و چون خود را در تحت ربوبیّت حقّ تعالی می‌داند، تلاش می‌کند با عمل به آیین الهی و استقامت و پایداری در آن، کمال و سعادت خود را دریابد.37 انسان سکولار به هر آموزه‌ای، جز آموزه‌ی ربوبیّت، ممکن است تن دهداگر انسان بخواهد با نادیدن پروردگار، کمالی برای خود بیابد، به ربوبیّت او کفر ورزیده و خود را ربّ توهم کرده؛ چنان که در جهان امروز در قالب اومانیسم تجلی یافته استبه تعبیر آیةالله جوادی انسانی که خود را برای تدوین دین شایسته می‌یابد، ادّعای ربوبیّت دارد و اله و معبودش همان هوا و هوس اوستاز این رو، دینی را تدوین می‌کند که خواسته‌های هوس او را تأمین کند.38 امام خمینی (رهمی‌نویسد: «پس چون شریعتْ ختم شرایع و قرآنْ ختم کتب نازله و آخرین رابطه‌ی بین خالق و مخلوق است، باید در حقایق توحید و تجرید و معارف الهیّه، که مقصد اصلی و غایت ذاتی ادیان و شرایع و کتب نازله‌ی الهیّه است، آخرین مراتب و منتهی النّهایه اوج کمال باشد، و الّا نقص در شریعت که خلاف عدل الهی و لطف ربوبی است لازم آید؛ و این خود محالی است فضیح و عاری است قبیح که با هفت دریا از روی ادیان حقّه لکّه‌ی ننگش شسته نشود؛ و العیاذ باللَّه39

دلیل چهارمفراگیری نیاز انسان به خداوند

یکی دیگر از دلایل فراگیری شریعت، نیاز ذاتی و همه‌جانبه‌ی انسان به خداوند استشکی نیست که انسان به خدا نیاز داردنیاز آفریدگان به خدا نمی‌تواند امری عارضی بر ذات آفریدگان باشد؛ زیرا در این صورت استقلال هویت آفریدگان از خداوند جایز می‌بود و این محال است.40 حتی اگر نیاز به خدا لازمه‌ی ذات هم باشد، استقلال ذات از خدا به جای خود باقی می‌ماند و این محال استهم چنین این نیاز جزء ذات نیست، بلکه آفریدگان به تمام ذات به حقّ تعالی نیازمندنداگر نیاز آفریدگان به خداوند ذاتی باشد، این نیاز مطلق خواهد بود و در تمام شرایط عارضی نیز باقی می‌ماند؛ زیرا شرایط عارضی ذات را دگرگون نمی‌سازندانسان نیز به عنوان یکی از آفریدگان به تمام ذات به خدا نیاز دارد و از خود هیچ دارایی، چون علم، قوت، عزت و امید، نداردبنابر این، ناچار است در همه‌ی شؤون حیات خویش وابسته به حق تعالی باشد تا از دارایی او بهره‌ای برای او حاصل گردد و توانایی حرکت به سوی سعادت برای او حاصل گرددلازمه‌ی این امر فراگیری شریعت است.

دلیل پنجمتلازم سکولاریسم با بی‌معنایی

علامه جعفری کمال شریعت در اشتمال بر قوانین فقهی همه‌ی شؤون فعالیت‌ها و خودداری‌هایی که در به ثمر رساندن شخصیت انسانی مؤثرند، می‌داند.41 وی استدلال می‌کند که سکولاریسم منجر به اختلال در شخصیت «من انسانی» در مدیریت وجود انسانی می‌شود.42 وی خطر اساسی سکولاریسم را تجزیه‌ی وحدت «حیات معقول» و تجزیه‌ی «وحدت شخصیت» به دو قطعه‌ی دنیوی و اخروی می‌داند و بر آن است که حیات معقول امکان تجزیه ندارد، آن هم به این صورت که یک جزء آن در اختیار خود انسان باشد تا با امیال خود اداره کند و جزء دیگرش به عنوان جزء اخروی با مقداری حرکات و اذکار تأمین شود.43

از بیان علامه جعفری به دلیل دیگر بر فراگیری شریعت بر مبنای نسبت معنای زندگی با دین‌داری راهنمایی می‌شویمبی‌معنایی پوچی و بی‌فایدگی پایان‌ناپذیر استهر امری که در هر حالی و از هر جهتی، وجودش بر عدم آن امر ترجیح نداشته باشد، در آن حال یا از آن جهت بی‌معنا استمعناداری نه تنها برای اصل زندگی، بلکه برای اجزا و حیث‌های مختلف آن نیز لازم استانسان، به نحو فطری، هر جزیی یا هر حیثی از زندگی‌اش را بی‌معنا بیابد، به تدریج تعطیل می‌کند و اگر نتواند، از آن جهت دچار بحران هویت خواهد شدبنابر این، دین‌مداری در همه‌ی شؤون حیات بشری لازم است تا معناداری آن تضمین شودالبته آگاهی به بی‌معنایی ممکن است از به تدریج و در طول تاریخ حاصل شود و بحران هویت پس از یک دوره‌ی تاریخی به صورت یک بحران اجتماعی خود را نشان دهد و البته در افراد تیزفهمی که حقّ را نیابند، مقدم بر جامعه و به صورت بحران روانی خود را نشان می‌دهد.

دلیل ششمجامعیت خطابات شرعی

دلیل دیگر بر فراگیری شریعت، جامعیت خطابات شرعی است.44 ادعای جامعیت خطابات شرعی بر همه‌ی حیات بشر بر استقرای خطابات شرعی در قرآن و متون حدیثی استوار استاگرچه این استقرا کاری سخت است، اما اماره‌های معتبری برای این ادعا وجود دارد؛ از جمله این که منکران چنین جامعیتی همواره نسبت به متون دینی دچار ضعف معرفت بودند و همواره در هر مسئله‌ای از مسایل بشر امکان بررسی آن بر اساس قرآن و روایات وجود داشته و پژوهش‌های متعدد و متنوعی عرضه شده استهم چنین، با توجه به اینکه دغدغه‌ی مخالفان فراگیری شریعت، ورود شریعت به حوزه‌ی سیاست بوده است، می‌توان نشان داد که شریعت پر از آموزه‌های سیاسی است.45 بلکه با توجه به مفاد دین، حذف سیاست از شریعت قابل پذیرش نبوده و عقلانی نیست.46 امام خمینی (رهمی‌نویسد:

یکی از ابعاد انسانْ بُعدی است که در این دنیای مادی مى‌خواهد معاشرت بکند، در این دنیای مادی مى‌خواهد تأسیس دولت بکند، در این دنیای مادی مى‌خواهد تأسیسِ مثلًا سایر چیزهایی که مربوط به مادیتش هست بکنداسلام این را هم داردآن قدر آیه و روایت که در سیاست وارد شده است، در عبادات وارد نشده استشما پنجاه و چند کتاب فقه را ملاحظه مى‌کنید، هفتهشت تا کتابی است که مربوط به عبادات است، باقى‌اش مربوط به سیاسات و اجتماعیات و معاشرات و این طور چیزهاست... اسلام دین سیاست است؛ حکومت داردشما بخشنامه حضرت امیر و کتاب حضرت امیر به مالک اشتر را بخوانید ببینید چیستدستورهای پیغمبر و دستورهای امامعلیه السلامدر جنگ‌ها و در سیاسات ببینید چه دارداین ذخایر را ما داریم.47

دلیل هفتمادله‌ی نقلی

هواداران فراگیری شریعت به برخی ادله‌ی نقلی هم استناد کرده‌اندخداوند می‌فرماید: «ما در این کتاب از چیزی کوتاهی نکردیم»48برخی بر این گمان رفته‌اند که منظور از کتاب در این آیه لوح محفوظ یا قلم اعلی یا علم پروردگار است.49 اما در روایات معصومان (عَلَیْهِمُ السَّلَامُ‌این آیه بیانگر جامعیت معارف قرآن شناخته شده است؛ چنان که در روایتی امام رضا (عَلَیْهِ السَّلَامُمی‌فرماید:

إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَقْبِضْ نَبِیَّهُ (صَلَّی‌ اللَّهُ‌ عَلَیْهِ‌ وَ آلِهِ‌ وَ سَلَّمَحَتَّی أَکْمَلَ لَهُ الدِّینَ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنَ فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ بَیَّنَ فِیهِ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ الْحُدُودَ وَ الْأَحْکَامَ وَ جَمِیعَ مَا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ النَّاسُ کَمَلًا فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْ‌ءٍ.50

همانا خدای عزوجل تا دین پیامبرش را کامل نکرد و قرآن را بر او فرود نیاورد، جان او را نگرفت، قرآنی که روشنگری همه چیز در آن است، در آن حلال و حرام و حدود و احکام همه‌ی نیازمندی‌های مردم را به طو رکامل روشن کرد، چنان که فرمود: «ما در کتاب از چیزی کوتاهی نکردیم».

چنان که در همین روایت اشاره شده، کریمه‌ی زیر نیز بر گستردگی معارف قرآنی اشاره دارد:

نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‌ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْری‌ لِلْمُسْلِمینَ (النحل : 89) و بر تو این کتاب را برای روشنی هر چیزی و هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان است، فرود آوردیم.

مفسران در این آیه اتفاق نظر دارند که «ال» در «الکتاب» برای عهد بوده و مراد قرآن استاما در مسایل دیگری اختلاف نظر است؛ از جمله در صرف و نقش «تِبْیاناً»، در حد عمومیت «کُلِّ شَیْ‌ءٍ». برخی مفسران تبیان را مصدر به معنای اسم فاعل، یعنی مبین گرفته‌اند که برای مبالغه به کار می‌رود و در این صورت، تِبْیاناً حال خواهد بود.51 این همان قول به شمول استاما اگر قرآن کریم، به نحو اسم فاعل، مبین همه چیز باشد، لازمه‌ی آن تعطیل قوای معرفتی انسان است؛ زیرا قرآن جای آن‌ها را می‌گیرد و همه‌ی امور را برای انسان تبیین می‌کندحتی اگر کُلِّ شَیْ‌ءٍ را عام در محدوده‌ی امور دینی بدانیم، این سخن محل خدشه است؛ زیرا در همین محدوده نیز قوای معرفتی دیگر غیر قابل جایگزین‌انددر ترکیب دیگر، تبیان همان معنای مصدری خود را دارد و تِبْیاناً مفعول‌له است.52 هم چنین، ممکن است تبیان معنای اسم مصدری داشته و تِبْیاناً مفعول‌له باشداین ترکیب قابل تأیید با روایات ائمه‌ی اطهار (عَلَیْهِمُ السَّلَامُ‏است که در آن‌ها عبارت «تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‌ءٍ» به «فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْ‌ء» تفسیر شده است.53 این نقش به این معنا است که قرآن در تبیان همه چیز نقش دارد؛ اما از آن نقش انحصاری و مستقل حاصل نمی‌شوداین برداشت با آیه‌ی پیشین که نفی تفریط کرده، نه اثبات افراط، سازگار است.

مسئله‌ی دیگر، حد عمومیت کُلِّ شَیْ‌ءٍ استبسیاری از مفسران عامه54 و برخی از شیعه حد عمومیت آن را امور دینی دانسته‌انداما از روایات اهل بیت (عَلَیْهِمُ السَّلَامُ‌استفاده می‌شود که این عمومیت، نسبت به همه چیز و همه‌ی ساحات حیات انسانی استچنان که امام صادق (عَلَیْهِ السَّلَامُمی‌فرماید:

إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَنْزَلَ فِی الْقُرْآنِ تِبْیَانَ کُلِّ شَیْ‌ءٍ حَتَّی وَ اللَّهِ مَا تَرَکَ اللَّهُ شَیْئاً یَحْتَاجُ إِلَیْهِ الْعِبَادُ حَتَّی لَا یَسْتَطِیعَ عَبْدٌ یَقُولُ لَوْ کَانَ هَذَا أُنْزِلَ فِی الْقُرْآنِ إِلَّا وَ قَدْ أَنْزَلَهُ اللَّهُ فِیه.55

همانا خدای تبارک و تعالی در قرآن روشنی هر چیز را فرود آورد و خدا چیزی از نیازمندی‌های مردم را ترک نکرد تا بنده نتواند بگوید: اگر خدا این را در قرآن نازل می‌کرد؛ مگر این که در قرآن آن را نازل کرد.

قرآن برای هدایت انسان آمده است و شأنی جز این نداردوجود هر نکته‌ای در آن نشان دهنده‌ی شأنیت آن نکته در مسیر هدایت انسان‌ها است و اگر از آسمان‌ها و زمین و مایکون و ما هو کائن در آن سخن می‌رود، آشکار می‌شود که این سخنان در مسیر هدایت انسان جایگاه دارند و در قلمرو دین قرار می‌گیرندبه هر حال، رویکرد اعتدال، نمی‌خواهد این عمومیت را مقید کند یا تخصیص بزند؛ اما نیازی نمی‌بیند که هر موضوعی حکمی جزیی داشته باشددر بسیاری از موارد، یک حکم عام مسایل بسیاری از می‌تواند حل نماید.

دلیل هشتماجماع امت بر فراگیری شریعت

به هر حال، همه‌ی امت بر فراگیری احکام اسلام، اعم از مستنبط از دلیل لفظی یا لبی، اجماع دارنددر این اجماع قطعاً معصوم حضور داردزیرا در زمان ائمه‌ی اطهار (عَلَیْهِمُ السَّلَامُ‌نیز همه‌ی اختلافات، لااقل به حسب ظاهر و مقام ادعا، در صغرای مسئله بود؛ یعنی در امکان اسناد رأی به قرآن یا سنت رسول خدا (صَلَّی‌ اللَّهُ‌ عَلَیْهِ‌ وَ آلِهِ‌ وَ سَلَّمَ)، نه در ضرورت اسناد به آن‌هانه تنها از آنان مخالفتی با این اجماع دیده نشده؛ بلکه هم در قول و هم در فعل خود این اجماع را امضا کرده‌اندشیوه‌ی ائمه‌ی اطهار در ارایه‌ی رأی یا نقد آرای مخالف نیز استناد به همین دو حجت بود.

1علی دوست، ابوالقاسم، گستره شریعت، ص202، مجله‌ی قبسات، ش32، سال 1383؛ و نیزخسروپناه، عبدالحسین، دیدگاه‌های متفکران اسلامی درباره گستره شریعت (1)، مجله‌ی رواق اندیشه، ش11، سال1381.

2سروش، عبدالکریم، بسط تجربه دنیوی، ص 84 (مقاله «دین اقلی و اکثری»)، مؤسسه فرهنگی صراط، تهران، بی‌چا، 1378. البته باید توجه داشت که دکتر سروش میان انکار کلیت شریعت و انکار فراگیری آن در تضاد است و ظاهراً نمی‌تواند میان موضع روشنی برگزیند.

3علی دوست، گستره شریعت، ص199 تا 222.

4سروش، بسط تجربه دنیوی، ص86 (مقاله «دین اقلی و اکثری»).

5کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج1، ص16، دار الکتب الإسلامیة تهران، 1365.

6علی دوست، گستره شریعت، ص219.

7شیخ الرئیس ابن سینا، الشفاء(الالهیات)، ص454.

8مصباح یزدی، محمد تقی، سلسله مباحث اسلام، سیاست و حکومت، ج1، ص86، دفتر مطالعات و بررسی‌های اسلامی سازمان تبلیغات اسلامی، 1377.

9مصباح یزدی، سلسله مباحث اسلام، سیاست و حکومت، ج1، ص91 و ص107 تا 109.

10علی دوست، گستره شریعت، ص202.

11علی دوست، گستره شریعت، ص204.

12علی دوست، گستره شریعت، ص205.

13علی دوست، گستره شریعت، ص208.

14مصباح یزدی، سلسله مباحث اسلام، سیاست و حکومت، ج1، ص96 و 97.

15ابوزید، نصر حامد، معنای متن، پژوهشی در علوم قرآن، ص68، مرتضی کریمی‌نیا، طرح نو، تهران، چاپ اول، 1380.

16ابوزید، نصر حامد، نقد گفتمان دینی، ص154 و 155، حسن یوسفی اشکوری و محمد جواهر کلام، یادآوران، تهران، چاپ دوم، 1383.

17برای دیدن گزارشی از این مدعا رکگلی، جواد، دیدگاه نصر حامد ابوزید درباره احکام فقهی اسلام، ص269 تا 270، در مجموعه مقالات «چالش با ابوزید»، به کوشش محمد عرب صالحی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی، تهران، چاپ اول، 1393.

18سروش، بسط تجربه دنیوی، ص14 (مقاله «بسط تجربه دنیوی»).

19سروش، بسط تجربه دنیوی، ص28 (مقاله «بسط تجربه دنیوی»).

20برای مطالعه‌ی نقد مفصلی از آن رکربانی گلپایگانی، علی، نقد نظریه بسط تجربه نبوی، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، تهران، چاپ اول، 1382.

21سروش، بسط تجربه دنیوی، ص68 تا 79 (مقاله‌ی «ذاتی و عرضی در ادیان»).

22برای مطالعه‌ی نقد مفصلی از این نظریه رکصالحی، محمد عرب، ذاتی و عرضی در دین، مجله‌ی معرفت کلامی، سال دوم، شماره دوم، تابستان 1390، ص 27 ـ 50 .

23سروش، عبدالکریم، مدارا و مدیریت، ص169 (مقاله‌ی «دین سکولار»)، مؤسسه فرهنگی صراط، تهران، چاپ اول، 1376.

24جزائرى، عبد اللَّه بن نور الدین، التحفة السنیة فی شرح النخبة المحسنیة، صو 10، ایران، بی‌نا، چاپ‏اول، بی‌تا.

25فارابى، ابو نصر، شارحغازانى، سید اسماعیل، فصوص الحکمة و شرحه، ص11، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، تهران، چاپ اول، 1381.

26جوادى طبرى آملى، عبد الله‏، کتاب الصلاة (تقریرات بحث الحقق الداماد)، ص4 «مقدمه‌ی مقرر»، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم‏ المشرفة، قم، چاپ اول‏.

27سبزواری بر مالکیت او چنین استدلال می‌کند: «برای اینکه ذات همه چیز برای او است و همگان از نزد او فیض یافته‌اند و ملکوت همه چیز به دست او است» (سبزواری، مولی هادی، شرح الاسماء الحسنی، ص202، انتشارات دانشگاه تهران‌، تهران‌، چاپ اول‌، 1372).‌

28رکمنتظری، حسین علی‌، نهایة الأصول‌ (تقریرات اصول مرحوم بروجردی)، نشر تفکر، تهران‌، چاپ اول‌، 1415ق؛ و نیزقدسی، احمد، انوار الأصول (تقریرات اصول آیةالله مکارم شیرازی)، ج3، ص46، قم، چاپ دوم، 1428ق.

29حلی، حسین، أصول الفقه، ج9، ص152 و 153، مکتبه الفقه و الاصول المختصة، قم، چاپ اول، 1432 ق.

30اصفهانی، محمد حسین‌، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج4، ص130، موسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث‌، بیروت‌، چاپ دوم‌، 1429ق.

31جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان، ج3، ص19، اسراء، قم، چاپ اول، 1385.

32جوادی آملی، عبدالله، شمیم ولایت، ص 96 و 97 و101، 1388، اسراء، چاپ چهارمجوادی آملی، ولایت در قرآن، ص 22،

33جوادی آملی، شمیم ولایت، ص101.

34جوادی آملی، شمیم ولایت، ص 98.

35برای نمونه رکطیب، عبدالحسین، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج‌1، ص99، انتشارات اسلام‌، تهران‌، چاپ دوم‌، 1378.

36جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان، ج4، ص299.

37جوادی آملی، عبدالله، انتظار بشر از دین، ص26، اسراء، قم، چاپ پنجم، 1378.

38جوادی آملی، انتظار بشر از دین، ص24.

39خمینی (امام)، سید روح الله، آداب الصلاة (آداب نماز)، ص291، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اوّل، 1370.

40صدر المتألهین، محمد بن ابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ص، دار احیاء التراث، بیروت، چاپ سوم، 1981م.

41جعفری، محمد تقی، فلسفه دین، ص127، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم، 1378.

42جعفری، فلسفه دین، ص262 و 263.

43جعفری، فلسفه دین، ص271.

44علی دوست، گستره شریعت، ص220.

45مصباح یزدی، سلسله مباحث اسلام، سیاست و حکومت، ج1، ص64 تا 66.

46مصباح یزدی، سلسله مباحث اسلام، سیاست و حکومت، ج1، ص92 تا 95.

47خمینی (امام)، سید روح الله، صحیفه امام، ج‏6، ص43، مؤسسه تنظیم و نش آثار امام خمینی (ره)،

48ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْ‌ء «الأنعام : 38».

49برای نمونهابن عاشور، التحریر و التنویر، ج‌6، ص: 90، مؤسسة التاریخ‌، بیروت‌، چاپ اول‌، بی‌تا؛ و نیزمحلی، جلال الدین، و جلال الدین سیوطی، تفسیر الجلالین، ج1، ص135، مؤسسه النور للمطبوعات، بیروت، چاپ اول، 1416 ق؛ و نیزالتفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، ج‌7، ص194.

50کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج1، ص199. و نیز نگاه کنید به روایتی که سید مرتضی در رساله‌ی محکم و متشابه از تفسیر نعمانی از امیرالمؤمنین (علیه ‌السلامنقل می‌کند (مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج90، ص95، مؤسسة الوفاء، بیروت، لبنان، 1404ق؛ و نیز ‌شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج27، ص57، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم، 1409ق).

51ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، ج‌13، ص204؛ و نیزابوالفتوح رازی، حسین بن علی‌، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن‌، ج‌12، ص81، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی‌، مشهد، چاپ اول‌، 1408ق؛ و نیزدرویش، محیی الدین، اعراب القرآن و بیانه، ج5، ص354، دارالارشاد، سوریه، چاپ چهارم، 1415قابن عاشور در التحریر و التنویر تبیان را به معنای اسم فاعل گرفته، ولی در ترکیب آن را مفعول لأجله دانسته استولی ظاهراً این خطا استزیرا مفعول‌له در حال نصب باید مصدر باشدمفعول‌له نه تنها از جهت لفظ و صیغه مصدر، بلکه از جهت معنا نیز باید مصدری باشد.

52 ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، ج‌12، ص81.درویش، إعراب القرآن و بیانه، ج‌5، ص: 354. صافی، محمود بن عبد الرحیم، الجدول فی اعراب القرآن، ج‌14، ص373، دار الرشید و مؤسسة الإیمان، دمشق‌ و بیروت، چاپ چهارم، 1418 ق.

53برای نمونهکلینی، الکافی، ج1، ص61، 199، 229 و 261.

54زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج‌2، ص628، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ سوم، 1407ق؛ و نیزجلال الدین، تفسیر الجلالین‌، ص280.

55کلینی، الکافی، ج1، ص59؛ و نیز رکهمان، ص59 تا 62، و نیز ص183؛ و نیزصفار، محمد بن حسن بن فروخ، بصائر الدرجات، ص6، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی‌، چاپ دوم‌، 1404ق؛ و نیزعیاشی، محمد بن مسعود، کتاب التفسیر، ج2، ص366، چاپخانه علمیه، تهران، 1380 ق.



برگرفته شده از: ابوالحسن حسنی؛ http://hassani.blog.ir

از دیدن نظرات شما خوشحال می‌شوم (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی