انسان، عقل و دین Human , intellect and Religion

فعالیت‌های ابوالحسن حسنی در حوزه‌های علوم فقهی و علوم حِکمی

انسان، عقل و دین Human , intellect and Religion

فعالیت‌های ابوالحسن حسنی در حوزه‌های علوم فقهی و علوم حِکمی

انسان، عقل و دین  Human , intellect and Religion

خداوند در دین اسلام چگونگی یک زندگی کامل و جامع خداپسندانه را برای همه‌ی افراد بشر، در هر شرایط زمانی، جغرافیایی، اجتماعی و فردی ترسیم کرده است و از بندگان خویش خواسته است تا آن گونه زندگی کنند؛ زیرا جز با آن به رستگاری نمی‌توانند برسند. اگر انسان آن گونه که خدا پسندیده، زندگی کند، حقّ تعالی نیز سفره‌ی نعمت‌های خویش را بر آنان می‌گسترد و به آنان آرامش عطا می‌کند که از بزرگترین نعمت‌ها است. با نگاهی به مفاد قرآن کریم و نیز روایات رسول خدا (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) و اهل بیت او (عَلَیْهِمُ‏ السَّلَامُ‏) می‌توان دریافت که در این نحوه زندگی همه‌ی ابعاد فیزیولوژیکی، روانی و اجتماعی مورد توجه بوده و همه‌ی قوای انسانی، مانند قوای معرفتی چون عقل، خیال و حس یا قوای انگیزشی گرایشی چون زیبادوستی، عواطف غریزی و شهوانی در جای خود به کار گرفته می‌شوند. در این نحوه زندگی برای باورها، عقاید، ملکات نفسانی، احساسات، حالات، دانستن‌ها، شناختن‌ها، فهمیدن‌ها، گرایش‌ها، روابط، موقعیت‌ها، نقش‌ها، جبهه‌بندی‌ها، اراده‌ها و حرکت‌های انسانی برنامه و قانون هست. به همین جهت است که می‌توان این دین را سازگار با فطرت انسانی دانست و ادعا کرد راه حل گره‌ها، پیچیدگی‌ها و دشواری‌های حیات انسانی در این دین یافت می‌شود.
انسان از فطرت الهی برخوردار است. او با عقل ارزشمندی برخوردار است که به او اجازه می‌دهد بین خیر و شر تشخیص دهد و راه حق را انتخاب کند. عقل هدیه‌ای از خداوند است و بقای انسانیت و رشد آن وابسته به استفاده‌ی بهینه از آن است. عقل انسان، به او امکان می‌دهد تا اعمال و افعال خود را با توجه به معیارهای دینی و اخلاقی انتخاب کند. اما در عین حال، وحی به او کمک می‌کند تا عقل خود را به حداکثر ظرفیت ممکن به کار ببرند و از توهمات و خطرات خطاها دوری کنند.

چند سالی بود که این وبلاگ راکد مانده بود. اخیرا به همت جناب حجت الاسلام طالعی یزدی که از طلاب پرتلاش‌اند، دوباره این وبلاگ فعال شده است و از ایشان تشکر وافر دارم.

ابوالحسن حسنی

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
نویسندگان

چیستی حکمت متعالیه

دوشنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۲، ۰۳:۰۰ ب.ظ

حکمت متعالیه را می‌توان فلسفه‌ای اشراقی با آموزه‌هایی چون اصالت وجود، وحدت تشکیکی وجود، امکان فقری، حرکت جوهری و امثال آنها شناساند. اما با این عبارات نمی‌توان ماهیت این مکتب را روشن ساخت. برای تبیین ماهیت این مکتب نگاهی اجمالی به چند ویژگی عام مکاتب فلسفی مفید است: این مکاتب همه واقع‌گر‌ا (رئالیستی) اند؛ غایت آنها معرفت حقایق به قدر وسع بشری است، آن چنان که هستند؛ همه‌ی آنها مکاتب عقلی‌اند، به گونه‌ای که فیلسوف در فلسفه‌اش، اولاً و اصالتاً، بر هیچ آموزه‌ای غیر از آموزه‌های عقلی خود متکی ومتعهد نیست؛ این مکاتب فیلسوف را در مرتبه‌ی عقل مستفاد فیلسوف می‌خوانند.

حکمت متعالیه نیز کمابیش همین ویژگی‌ها را دارد؛ اگرچه با توجه به ماهیت خاص خود، تبیین خود را از این ویژگی‌ها دارد و به خصوص ویژگی سوم را با اصلاحاتی می‌پذیردویژگی‌های ماهوی حکمت متعالیه را می‌توان از لابلای توصیف‌های صدراییان به دست آورداین مکتب حکمت استعنوان حکمت به جای عنوان فلسفه بی‌عنایت انتخاب نشده است:

مقام (حکمتجز از آن پیامبران (علیهم السلامو ورثه‌ی آنان از راسخان در علم نیست؛ اما آنان که به فلاسفه مشهورند، از این مقام بهره‌ای ندارند.1

هر چند، گاهی واژه‌ی فلسفه نیز به این معنا از حکمت نیز به کار می‌رودحکمت در اصطلاح صدرا مرتبه‌ای از کمالات انسانی است:

فلاسفه گفته‌اند حکمت همانندی2 به خدا به اندازه‌ی طاقت بشری استمراد من همانندی در علم و عمل است.3 حکمت بهترین علم به معلومات و استوارترین فعل در مصنوعات است.4 کسی که به علم یا به عین یا به حق به نحو تفصیل در عین اجمال [حقایق اموربر او کشف شود، او دانایی است که خدا به او حکمت و فصل الخطاب عطا نموده است.5

تعریف ملاصدرا از مکتب خود، چندان با تعریف‌اش از حکمت متفاوت نیست:

اعلم أن الفلسفة استکمال النفس الإنسانیة بمعرفة حقائق الموجودات على ما هی علیها و الحکم بوجودها تحقیقا بالبراهین لا أخذا بالظن و التقلید بقدر الوسع الإنسانی و إن شئت قلت نظم العالم نظما عقلیا على حسب الطاقة البشریةلیحصل التشبه بالباری تعالى‏

بدان که فلسفه عبارت است از کمال‌یابی نفس با معرفت حقایق موجودات، آن چنان که هستند؛ و حکم به وجود آنها با تحقیق برهانی، نه با گمان و تقلید؛ به قدر وسع انسانیبه بیان دیگر، فلسفه سامان‌دهی عالم به سامان عقلی به اندازه‌ی توان بشری است تا بدان همانندی [؟!] به باری تعالی حاصل شود6.

ظاهر عبارت ملاصدرا نشان می‌دهد که وی دو تعریف خود را هم‌ارز می‌داند؛ اما دقت در دو تعریف نشان می‌دهد که چنین نیستتعریف اول به صراحت محدود به حکمت نظری، آن هم فقط مابعدالطبیعه، است؛ در حالی که تعریف دوم، چنان که در ادامه‌ی همین بحث نشان داده می‌شود، شامل هر دو حوزه‌ی حکمت نظری و حکمت عملی می‌شود و حتی به هماهنگی حکمت نظری و عملی توجه دارددقت شود که تعریف دوم ناظر به هدف است و در آن موضوع اخذ نشده استبه علاوه، در تعریف اول، عبارت «تحقیق برهانی» به روش عقلی اشاره دارد؛ اما در تعریف دوم قیدی راجع به روش وجود نداردعبارت «سامان عقلی (نظماً عقلیاً)» دال بر روش عقلی نیست؛ زیرا از آنجا که قضایای همه‌ی علوم باید قضیه‌ی حقیقیه باشند؛ نتیجه‌ی نهایی آنها سامان عقلی موضوع استبرای مثال، اگرچه نظریه‌های فیزیکی با تحقیق برهانی حاصل نیامده‌اند؛ اما سامان عقلی عالم طبیعت‌اند و نتیجه‌ی نهایی عرفان نظری نیز سامان عقلی وجود و مظاهر آن استهم چنین، تعریف اول قید دینی ندارد؛ در حالی که تعریف دوم به صراحت بن‌مایه‌ی دینی حکمت متعالیه را نشان می‌دهددر سنجش دو تعریف، تعریف دوم قابل ترجیح است؛ زیرا هم قابل تعمیم به حوزه‌ی حکمت عملی است، هم قید دینی دارد و هم قید روشی ندارد7بر این اساس تعریف حکمت متعالیه را چنین می‌توان اصلاح کردحکمت متعالیه سامان‌دهی عالم به سامان عقلی به اندازه‌ی توان بشری است تا بدان مظهریت عالم ربوبی8 حاصل شود.

غایت حکمت متعالیه رسیدن به مرتبه‌ی مستفاد9 است که حکیم متعالیه در این مرتبه، عالَمی علمی، مضاهی عالَم عینی می‌گردد10این نکته به این معنا است که حکیم متعالیه زمانی حکیم متعالیه خوانده می‌شود که همه‌ی عالم برای او چنان کف دست منکشف باشد؛ به عبارت دیگر، عالَم برای او به نحو تفصیل در عین اجمال کشف شوداین نکته برای فهم حقیقت حکمت متعالیه، مهم استبه این جهت است که ملاصدرا خود را ناچار می‌بیند کشف و وحی را در کنار عقل در مبادی مکتب خود اخذ نماید و او با میل و رغبت چنین می‌کندحکمت متعالیه مکتبی عقلی، اشراقی وحیانی استحکمت متعالیه در مبادی خود بر مشاهدات عرفانی متعهد و از طرف دیگر در تفسیر مشاهدات بر عقل و وحی متکی استملاصدرا چنین می‌نویسد:

روش ما در معارف و علومی که به دست ما آمده، هم‌پیوندی بین روش حکمای متأله و عرفای دین‌دار است11.

و هم‌چنین درباره‌ی جایگاه وحی در این حکمت عرفانی، می‌توان به مقدمه‌ی العرشیة اشاره کرد12:

این رساله‌ای است که در آن دسته‌ای از مسایل ربوبیت و معالم قدسیه‌ای را ذکر می‌کنم که خدا قلب مرا از عالم رحمت و نور بدان روشن کرده؛ در حالی که دست اندیشه‌ی جمهور بدان نرسیده و چیزی از این جواهر گل‌ها در خزانه‌ی هیچ یک از فلاسفه مشهور و حکمای متأخر معروف یافت نمی‌شودزیرا از این حکمت چیزی به دست نیاورده‌اند و به این نور نرسیده‌اند، مگر به سایه و تاریکی‌اشچون از در آن وارد نگشته‌اندپس از شراب معرفت به سراب آن محروم شدندبلکه این پاره‌هایی برگرفته از مشکات نبوت و ولایت است که از چشمه‌های کتاب و سنت برون آمده؛ بی‌آنکه از دست‌یافته‌های اهل بحث یا از هماوردی سخن معلمان بهره‌ای برده باشد13.

تعریف حکمت متعالیه، با توجه به تقسیمات فعلی علوم، باید شامل فلسفه‌های مضاف نیز باشد و در واقع، حکمت عملی در تقسیمات جدید علوم فلسفی، در قالب این بخش از علوم تعریف شودبراین اساس، می‌توان حکمت متعالیه را، با اخذ موضوع در تعریف، چنین تعریف کردحکمت متعالیه سامان‌دهی فراگیرِ (لابشرط نسبت به قیود ذهنی و خارجیحقایق کلان حاضر در/بر حیات انسانی14 به سامان عقلی به اندازه‌ی توان بشری است تا انسان بدان مظهر عالم ربوبی و متخلق به اخلاق الهی شودملاصدرا نیز حکمت را به اعتبار این که با اصلاح دو قوّه‌ی عقل نظری و عقل عملی دو گیتی را آباد می‌گرداند، به دو رشته‌ی نظری تجردی و عملی تعقلی تقسیم می‌کند:

اما حکمت نظری، غایت آن نقش‌پذیری نفس به صورت وجود بر طبق نظام آن به گونه‌ی کامل و تمام است تا جهانی عقلی همانند جهان عینی گردد، نه در ماده‌اش، بلکه در صورت و نگاره‌اش، و در ریخت و نقشش. ...اما حکمت عملی ثمره‌اش مباشرت عمل خیر است تا نفس بر بدن برتری جوید و بدن به فرمانبرداری و سرسپردگی نفس در آید.15

ملا صدرا در جای دیگری در باب موضوع حکمت عملی می‌نویسد:

حکمت عملی از موجوداتی بحث می‌کند که وجودشان به اختیار ما و به فعل ما استحکمت عملی سه قسم استقسم اول به تعلیم آرایی اختصاص دارد که با کاربرد آنها مشارکت عام انسانی سامان می‌گیرد و به عنوان تدبیر مدینه شناخته شده و علم سیاست نام دارد ... 16.

چنان که آشکار است، حکمت سیاسی در اینجا به معنای فن مدیریت سیاسی تعریف شده استامروزه این معنا از حکمت سیاسی از بخش‌های فلسفه شمرده نمی‌شود و به جای آن فلسفه‌های مضاف به حوزه‌های عملی حیات انسانی طرح شده‌انداما این نکته تجدید نظر در موضوع حکمت عملی را لازم نمی‌آورد؛ بلکه لازم است از جهتی که در فلسفه‌های مضاف کنونی بررسی می‌شود، به این موضوع نگریسته شودبا توجه به تعریف حکمت متعالیه و موضوع حکمت عملی، حکمت عملی متعالیه را می‌توان چنین تعریف کردحکمت عملی متعالیه سامان‌دهی عقلیِ فراگیرِ آنچه است که از انسان صادر می‌شود، از آن جهت که او ذی‌شعور ذی‌اراده است در جهت ظهور اختیاری ربوبیت در حیات انسانی و تخلق انسان به اخلاق الهی.

دکتر مهدی حائری یزدی در مفهوم عقل عملی رأی خاصی دارد که آن را به حکمای بزرگ اسلامی نیز نسبت می‌دهد:

آنچه به نام نیروی عقل یا قوه‌ی عاقله در موجودیت انسان نهفته و ماهیت او را از دیگر انواع حیوانات امتیاز می‌بخشد، تنها یک نیروی درک کننده‌ی کلیات و معثولات تصوری و تصدیقی بیش نیست که فلسفه آن را در همه جا عقل نظری می‌خواند، خواه این معقولات تصوری و تصدیقی مربوط به اعمال و احوال اختیاری و مقدورات انسانها باشند و خواه صرفاً پیرامون دیگر حقایق جهان هستی که از حوزه‌ی مقدورات ما بیرون‌اند. … اگر دیده می‌شود که که در بخشی از این کلیات مفاهیمی وجود دارند که هم‌چون عدل و ظلم و نیکی و بدی در محدوه‌ی مقدورات انسان‌ها قرار می‌گیرند، این هرگز نشان دهنده‌ی آن نیست که عقل یعنی قوه‌ی عاقله در اندیشیدن این گونه کلیات از حقیقت اصلی خود نزول یا دگرگونی پذیرفته و صورت عمل به خود گرفته استهرگز چنین نیست، بلکه باید هوشیار بود این پسوندی که با لفظ عمل، عقل را به خود اختصاص می‌دهد و به عقل عملی در برابر عقل نظری شهرت می‌یابد، تنها به گروه‌بندی و تنوع در معقولات، آن هم معقولات بالعرض دلالت دارد، نه اختلاف و دوگونگی در معنی عقل.17

وی تلاش دارد این عقیده را به حکمای اسلامی، به ویژه ابن سینا نسبت دهداین نوشتار در مقام بررسی صحت تاریخی این انتساب به ابن سینا نیست؛ اگر چه خود وی متوجه تهافت در این نسبت است و سعی ناموفقی برای توجیه این تهافت دارد18این نوشتار در پی بررسی این مسئله بر اساس مبانی حکمت متعالیه استملاصدرا رابطه‌ی عقل نظری و عقل عملی را چنین تصویر می‌کند:

پس برای نفس انسانی به اعتبار قابلیت از بالادست و فعل بر پایین‌دست دو قوه‌ی علامه و عماله داردبا قوه‌ی علامه که عقل نظری نام دارد، تصورات و تصدیقات را درک می‌کند و در آنچه درک می‌کند، به حق و باطل معتقد می‌گرددبا قوه‌ی عمّاله که عقل عملی نام دارد، صناعات انسانی را درمی‌یابد و در آنچه انجام می‌دهد یا ترک می‌کند، به زیبا و زشت معتقد می‌شوداین همان است که فکر و اندیشه را در کارها و صنایع در آنچه به عنوان خیر، یا به گمان او خیر، اختیار می‌کند به کار می‌گیرد و جربزه و بلاهت و حد وسط این دو که حکمت است، داردعقل عملی از اخلاق است، نه از علوم تقسیم شده به دو قسم عملی و نظری؛ زیرا این دو، به ویژه دومی هر چه بیشتر باشند، بهترند19این قوه خادم عقل نظری است و به وسیله‌ی آن در امور بسیاری به خدمت گرفته می‌شودرأی کلی نزد عقل نظری و رأی جزیی نزد عقل عملی، به شیوه‌ی معمول، معدّ به شمار می‌آیند.20

هم چنین در باب اصطلاح حکمت عملی می‌نویسد:

از اصطلاح حکمت عملی گاهی خود خُلق و گاهی علم به خُلق و گاهی افعال صادره از خُلق اراده می‌شودحکمت عملی که قسیم حکمت نظری است، آن علم به خلق به نحو مطلق و آنچه از آن صادر می‌شود، است و افراط در آن، چنان که گذشت، فضیلت استاما حکمت عملی که یکی از فضایل سه‌گانه [شجاعت، عفت و حکمت21قرار داده می‌شود، خود خلق ویژه است که با دیگر خلقیات مباین بوده و افراط در آنها هم‌چون تفزیط در آنها رذیلت است.22

اما آیا خود حکمت نظری یا عقل نظری هیچ جهت فعلی ندارد و صرف انفعال از واقع به صورت انتقاش صور آنها در ذهن است؟ علاوه بر این که تصویر صدرایی از علم با این نظر ناسازگار است؛ ملاصدرا در تعریف حکمت متعالیه نیز به صراحت ترکیبی اتحادی از علم و فعل را لحاظ کرده استآشکار است که تعریف وی از فلسفه، حتی حکمت نظری، هم جهت علمی دارد و هم جهت عملیمفاهیم «کمال‌یابی نفس»، «سامان‌دهی» و «تحصیل همانندی به باری تعالی [مظهریت عالم ربوبی]» مفاهیم راجع به جهت عمل‌اند که به گونه‌ای سازگار در این تعریف با مفاهیم راجع به علم و معرفت در هم تنیده شده‌اندبر اساس این نحوه تعریف، ملاصدرا ثمره‌ی حکمت عملی را مباشرت عمل خیر برای برتری نفس بربدن فرمانبرداری و سرسپردگی بدن در برابر نفس تعریف می‌کندبر این اساس، اصطلاح‌شناسی دکتر حائری از مفهوم عقل عملی و حکمت عملی با اصطلاح‌شناسی صدرایی سازگاری دیده نمی‌شود.

1شیرازی، صدر الدین محمد بن ابراهیم، أسرار الآیات، ص 14، انجمن حکمت و فلسفه‌ی ایران، تهران، 1360.

2اگرچه چنان‌که اساتید بزرگ حکمت متعالیه آورده‌اند، منظور ملاصدرا از «تشبه به باری تعالی» مظهریت صفات الهی و تخلق به اخلاق الهی است؛ اما تعبیر «تشبه»، به هر حال تعبیر بسیار ناصوابی استدر واقع بهتر بود به جای این عبارت، از عبارت «مظهریت عالم ربوبی و تخلق به اخلاق الهی» استفاده می‌شودهم چنین رکصدر الدین محمد بن ابراهیم شیرازی، الحکمة المتعالیة فی اسفار العقلیة (الأسفار الأربعة)، ج‏7، ص 104، مکتبة المصطفوی، قم، چاپ دوم، 1368.

3الأسفار الأربعة، ج‏3، ص 514.

4الأسفار الأربعة، ج‏6، ص 368.

5أسرار الآیات، ص 14

6الأسفار الأربعة؛ ج1؛ ص20.

7به نظر من، روش عقلی نمی‌تواند از مقومات حکمت متعالیه باشد و اساساً به نظر می‌آید اخذ روش در هویت هر علمی غیر ممکن باشد.

8مظهریت عالم ربوبی مقام تخلق به اخلاق الله استامام خمینی (رهاین مقام را چنین توصیف می‌کند:

مقام اسماء جمال و جلال ذات مقدّس را در مملکت وجود خود متحقّق نماید؛ و در این مقام در ستر جمال و جلال واقع شود و تخلّق به اخلاق اللَّه پیدا کند و مقابح تعیّنات نفسیّه و ظلمات وهمیّه بکلى مستور گردد (خمینى «امام»، روح الله، آداب الصلاة «آداب نماز»، ص97، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (ره)، چاپ اوّل، 1370).

9المبدأ و المعاد، ص493.

10طباطبایی، سید محمد حسین، نهایة الحکمة، ص307، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، چاپ پانزدهم، 1420قلازم است به تفکیک بین علم فلسفه و فلسفه‌دانی توجه شوداین غایت، غایت فلسفه‌دانی است که هویت فردی دارد؛ نه غایت علم فلسفه که هویت بین‌الاذهانی داردصورت اعتباری این غایت در جامعه را می‌توان غایت علم فلسفه دانست و البته در مورد این غایت دیگر نمی‌توان گفت که غایتی فراتر از خود ندارد.

11الأسفار الأربعة؛ ج5؛ ص300.

12صدر المتألهین شیرازی، صدر الدین محمد بن ابراهیم، المبدأ و المعاد، ص382، انجمن حکمت و فلسفه، تهران، 1354.

13صدر المتألهین شیرازی، صدر الدین محمد بن ابراهیم، العرشیة، ص218، انتشارات مولى، تهران، بی‌چا، 1361.ماهنگی با وحی یکی از ارکان این مکتب است.

14در این تعریف تذکر چند نکته لازم است:

  1. در این تعریف نگارنده خود را چندان متعهد به دقت‌های عقلی نمی‌دید و تنها به تعریفی که مفید مراد باشد، اکتفا نموده است.

  2. عبارت ناظر به موضوع «حقایق کلان حاضر در حیات انسانی» تنها به عنوان جامع عنوانی لحاظ شده است و نه به عنوان جنس یا جامع اجزاء.

15اسفار الأربعة؛ ج1؛ ص21.

16صدر المتألهین شیرازی، صدر الدین محمد بن ابراهیم، الحاشیة علی الإلهیات، ص5، انتشارات بیدار، قم، بی‌تا، بی‌چا.

17حائری یزدی، مهدی، حکمت و حکومت، ص31 و32،انتشارات شادی، بیجا، چاپ اول، 1995م.

18رکحکمت و حکومت، ص36 و 37.

19یعنی دانستن علوم، چه عملی و چه نظری، هر چه زیادتر باشد، فضیلت‌اش بیشتر است؛ اما در عقل عمل که قوه‌ی عماله است، باید حد وسط رعایت شود.

20الشواهد الربوبیة، ص 200.

21ملاصدرا این سه فضیلت را چنین تعریف می‌کند:

و بدان که رئوس فضایل نفسانی و اخلاق انسانی که مبادی اعمال حسنه‌اند، سه‌تایندشجاعت و عفت و حکمت و مجموع آنها عدالت استاین حکمت غیر از حکمت به معنای اول است که افراط در آن فضیلت باشدهر یک از این سه تا دو طرف دارند که رذیلت استشجاعت خلقی است که از آن افعال متوسط میان افعال تهور و ترس صادر می‌شود و این دو طرف رذیلت‌اندعفت خلقی است که از آن افعال متوسط میان فجور و خمود صادر می‌شود و این دو طرف رذیلت‌اندحکمت خلقی است که از آن افعال متوسط میان جربزه و کند ذهنی صادر می‌شود و این دو طرف رذیلت‌اند (الحکمة المتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعة، ج‏4، ص115).

22الحکمة المتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعة، ج‏4، ص116.




از دیدن نظرات شما خوشحال می‌شوم (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی