وعده های مدرنیسم
مدرنیسم اندیشهای در غرب بود که جایگزین اندیشههای سنتی و دینی قرار گرفت و در واقع بر همهی زندگی اجتماعی، سیاسی، دینی غربیان مؤثر واقع شد و به خصوص در جنبههای دینی و هنری اثری عمیق در غرب به جا گذاشت.
این اندیشه، به ویژه برای جهان سوم، یک اندیشهی نجات بخش نهایی و ستون استوار امید معرفی شد. رشد تکنولوژیکی غرب و سیطرهی سیاسی و اقتصادی آن در بخش بزرگی از جهان امروز چنین گمانی را تقویت کرد. ما در این نوشتار در پی تحلیل مدرنیسم نیستیم و اصولاً این تحلیل، بحث پیچیده و سنگینی میطلبد که از جایگاه این نوشتار خارج است1. آن چه در این جا برای ما مهم است، این است که آیا مدرنیسم با تاکید روی علم و تکنولوژی میتواند یک سعادت نهایی را پیش روی آنان ایجاد نماید؟ با نگاهی دقیق معلوم میگردد مدرنیسم یا به عبارت دقیقتر، مدرنیته که محصول عینی مدرنیسم است و علم و تکنولوژی ارکان آن محسوب میشوند، چنین توانی را ندارد.
علم جدید و تکنولوژی که محور مدرنیتهاند، خود مشکلات بسیار بزرگی برای بشر پدید آوردهاند. برای مثال ابزارهای کشتار جمعی موجود در جهان که برای صدها بار کشتن همهی مردمان کفایت میکند، حاصل همین علم و تکنولوژی است. علم جدید در برخی موارد، نظیر علم ژنتیک به جاهایی رسیده که مخاطرات ناشی از ان غیر قابل پیش بینی شده است. تکنولوژی محیط زیست را به شدت به خطر افکنده، به گونهای که نسل بسیاری از حیوانات را از بین برده است و از طرف دیگر، پدیدهی گلخانهای که نتیجهی مستقیم تکنولوژی است، همهی حیات را بر روی زمین آسیب پذیر ساخته است. حتی پیشرفتهای پزشکی نیز خود به معضل تبدیل شدهاند؛ برای مثال مصرف آنتی بیوتیکها که از افتخارات پزشکی جدید و عصر مدرن محسوب میشود، منجر به پیدایش باکتریهایی بسیار مقاوم در برابر درمان شده است.
آموزهی نجات مدرنیسم تنها یک طرح ذهنی است و هیچ واقعیت خارجی وجود ندارد که مدرنیسم آن را به عنوان پایان کار انسان و سعادت نهایی به او نشان دهد.
آموزهی نجات مدرنیسم تضمینی نیست، بلکه تنها یک پیش بینی است که آن هم بر دلایل قابل اعتمادی استوار نیست.
آموزه نجات مدرنیسم اجمالی است، یعنی تنها میگوید که مدرنیته پایان تاریخ بشر را پایانی خوش خواهد ساخت؛ اما برای آنان که برای گذر از سنت به مدرنیته تلاشها کرده و عَرَقها ریختهاند، هیچ سعادتی پیش بینی نمیکند.
مرگ مانع نجات مدرنیستی است. مدرنیسم با تجربهگرایی و قطع نگاه به ماورای طبیعت، نمیتواند دربارهی بعد از مرگ سخنی بگوید و به همین جهت هر آموزهی نجاتی مطرح کند، مرگ آن را پایان خواهد داد.
1برای مطالعه در این باره ن.ک: غرب شناسی، سید احمد رهنمایی، ص 99 – 152، مؤسسه پژوهشی . آموزشی امام خمینی (ره)، چاپ اول، 1379 و نیز : انتظار بشر از دین، عبدالحسین خسروپناه، از ص 138 به بعد.