شناخت کلی در حکمت متعالیه
حکمای متعالیه شناخت عقلی واقعیت را با مفاهیم فراگیر امکانپذیر میدانند. شناخت کلی، شناختی است که به جهت تجرید آن از عوارض و لواحق شخصی، از شخص فراتر رفته و بر مجموعهای از اشخاص فراگیر است. قبول چنین شناختی ملازم با فرارفتن از تجربهگرایی و اذعان به معرفت عقلی است. از این رو تجربهگرایان، نوعاً نومینالیستاند؛ زیرا حس توان تجرید ندارد. هم چنین این شناخت فراگیر امکان بیان قضایای حقیقیه را فراهم میکند و نیز جهت ضرورت را در قضایا را تعریفپذیر میکند. بر اساس این شناخت است که امکان تعریف (اعم از حدی و رسمی) را فراهم میشود. شناخت کلی امکان قیاس منطقی و برهان را فراهم میسازد. هم چنین امکان حکم بر صرف الشیء و حقیقت مرسله و فرد بالذات را فراهم میکند. از دید حکمای متعالیه این شناخت نسبت به شناخت حسی که جزئی است، شناختی از مرتبهی بالاتر است. این نکته بر این مبنا است که بین مدرِک و مدرَک هم سنخی باید باشد و عقل که مدرک کلیات است، در مرتبهی بالاتر از حس قرار دارد؛ پس ادراک عقلی در مرتبهی بالاتر از ادراک حسی است.