پرسشهایی برای تأمل6:معیار انتخاب روشها و نظریهها و مکاتب در نظام آموزشی
همهی دانشهای از روشها، مکاتب و نظریههای متنوعی تشکیل شدهاند که برخی با هم هماهنگ و گاهی کاملاً در تعارض با یکدیگرند. از طرف دیگر، آموزش نیز نمیتواند چیزی جدا از آموزش این روشها، مکاتب و نظریهها باشد؛ اما به هر حال، نمیتوان همهی روشها، مکاتب و نظریهها را در نظام آموزشی گنجاند و باید دست به انتخاب زد. این روشها، مکاتب و نظریهها، با دین، فرهنگ و ساختارهای موجود در ایران نیز حدودی از هماهنگی و تعارض را دارند. به نظر شما، آیا این نکته میتواند معیاری برای انتخاب روشها، مکاتب و نظریههای مناسب در نظام آموزش باشد؟ اگر چنین است، این معیار باید چگونه لحاظ شود؟
معمولاً هر یک از روشها، مکاتب و نظریهها در علوم انسانی تاریخی دارند و بر حسب آن به کلاسیک و جدید تقسیم میشوند. در نظام آموزش فعلی علوم انسانی، به نظر میرسد این امر در انتخاب مناسب جهت آموزش مورد توجه بوده است. به نظر شما، آیا این نکته میتواند به عنوان یک معیار مناسب باشد؟
روشها، مکاتب و نظریههای امروزین بیشتر در غرب ایجاد شدهاند و در واقع میتوان گفت که دانش جدید دانشی غربی است. به همین جهت عمدهی نظریات مطرح در نظام آموزشی نظریات غربیاند. به نظر شما روشها، مکاتب و نظریههای علوم انسانی عربی و آسیای شرق (هند، چین، ژاپن، کره و غیره) تا چه حدّی باید در آموزش علوم انسانی مطرح شوند؟
روشها، مکاتب و نظریههای ایرانی اسلامی در کتابها درسی چه جایگاهی دارند؟ البته واقف به فقر از ناحیهی جامعهی پژوهشی در این زمینه هستیم؛ اما همین میزان موجود جایگاه مناسبی در نظام آموزشی دارد؟ اگر جایگاه مناسبی ندارد؛ به نظر شما ناشی از ضعف نظریههای بومی است یا ناشی از خودکمبینی در سطح مدیریت آموزش؟
آیا میتوانید در رشتهی تخصصی خود روشها، مکاتب و نظریههایی ایرانی اسلامی نام ببرید که طرح آنها در نظام آموزشی مناسب است؟
گزارش، توصیف، تحلیل، انتقاد و . . . در طرح روشها، نظریهها و مکاتب در نظام آموزشی در سطوح مختلف (مدارس، کارشناسی، ارشد و دکتری) در هر یک از حوزه و دانشگاه چه جایگاهی دارند و با چه معیارهایی باید به کار گرفته شوند؟