پرسشهایی برای تأمل7: آموزش علوم انسانی در حوزههای علمیه
آموزش علوم انسانی در حوزههای علمیه باید در پی چه اهدافی باشد؟
نظام آموزش حوزوی در سالهای اخیر نوعی پیچیدگی خاص پیدا کرده است. در این نظام یک محور اصلی وجود دارد که در سالهای اول ادبیات و در سپس فقه و اصول آن را تشکیل میدهند. اما دیگر رشتههای علمی به گونهای در حاشیهی این محور قرار میگیرند و متولی آنها نیز دستگاههای شبه دانشگاهی یا دانشگاهی در حاشیهی حوزههای علمیه است. متولی آموزش علوم انسانی در حوزههای علمیه، به طور عمده همین مراکز حاشیهایاند. این نظام آموزشی با چه مزایا و معایبی همراه است؟ با توجه به اهمیت و جایگاه آموزش علوم انسانی برای طلاب در فرهنگ ایرانی شیعی و ساختار جمهوری اسلامی، آیا این نظام آموزشی کارایی مناسبی خواهد داشت؟
در باب الاجتهاد و التقلید در شؤون فقیه معمولاً سه شأن آورده میشود: افتا، قضاوت و ولایت. برای شؤون مبلغ دینی نیز میتوان نظریهای مشابه عرضه کرد و البته در شؤون مبلغ نیز نمیتوان سیاست را نادیده گرفت. تصور برخی بر آن است که نظام آموزش حوزه تنها شأن افتا را هدف گرفته و دو شأن دیگر فقیه را به حاشیه رانده است و شؤون مبلغ دین نیز جایگاهی رسمی در این نظام آموزشی نیافتهاند. این مشکل موجب شده که شأن افتاء نیز جایگاه خود را در میان طلاب نتواند پیدا کند. نظر شما در این باره چیست؟
به نظر شما، توسعهی آموزش علوم انسانی در حوزههای علمیه مستلزم تغییرات اساسی در نظام آموزش حوزههای علمیه است یا تغییرات جزیی و موردی برای این امر کافی است؟ چه تغییراتی را لازم میدانید؟
بر فرض این که بتوانیم برای آموزش علوم انسانی در حوزههای علمیه جایگاه مناسبی را به نحو رسمی تعریف کنیم. با چه مشکلاتی از قبیل استاد، کتاب درسی، فضا و مانند آنها مواجه خواهیم بود؟
متولیان آموزش در حوزه تا چه حد با مشکلات آموزش علوم انسانی در حوزهها آشنایند و به نظر شما دغدغهی لازم را از خود نشان میدهند؟
آموزش علوم انسانی را در حوزههای علمیه باید از چه مقطعی آغاز کرد؟ از همان ابتدای ورود، مقطع ابتدای سطح یا ابتدای خارج یا از جایگاهی دیگر؟