طبیعیات و کمالات مادی
طبیعیات و کمالات مادی
طبیعیات قدیم نمیتوانست در انسان قدرت تصرف در طبیعت و بهرهگیری از ثروتهای آن را ایجاد کند؛ اما طبیعیات جدید چنین توانایی را دارد. طبیعیات الهی نمیتواند از این خیرات بیبهره بماند، اما جهت تصرف در اینجا الهی خواهد بود. به هر حال، این کارکرد در طبیعیات یکی از کارکردهای بسیار لازم است.
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ وَ الْفُلْکَ تَجْری فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلاَّ بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحیمٌ «الحج : 65» (آیا ندیدی که الله آنچه را در زمین است برای شما تسخیر کرد و کشتی در دریا به امر او روان است و آسمان را نگه میدارد تا، جز به فرمان او، به زمین نیفتد. همانا الله نسبت به مردم دلسوزی مهربان است.)
پیشتر آمد که در عبارت «سَخَّرَ لَکُمْ» لام ممکن است به معنای «لأجلکم» باشد و نیز ممکن است به تعدیه یا ملکیت باشد و در تحلیلی که ارایه شد، جمع سه معنا بعید شمرده نشد؛ یعنی «سَخَّرَ لَکُمْ» هم بیان میکند که خداوند آسمانها و زمین را تسخیر کرد تا انسان از آنها بهره ببرد و هم بیان میکند که خداوند آنها را به تسخیر انسان درآورد. در مباحث پیشین، تأکید روی معنای «لأجلکم» بود؛ اما در اینجا بیشتر به معنای تعدیه و ملکیت متمرکز میشویم.
انسان در طبیعت زندگی میکند و خواه ناخواه با آن تعامل داشته و به آن توجه میکند. انسان در مواجههی با طبیعت تلاش میکند از همهی طبیعت بهره ببرد و همهی آن را به تسخیر خود در آورد؛ زیرا او همهی خیر را میخواهد «لا یَسْأَمُ الْإِنْسانُ مِنْ دُعاءِ الْخَیْرِ (فصلت : 49)». تسخیر آسمانها و زمین به دست انسان، قدرت و ثروت بسیار زیادی برای انسان به ارمغان میآورد.
در آسمانها و زمین ثروت فراوانی وجود دارد و خدای بزرگ در آیات متعدد قرآن کریم به این ثروتها و نعمتها اشاره میکند:
أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً «لقمان : 20» (آیا ندیدهاید الله آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمین است برای شما تسخیر کرد، و نعمتهای آشکار و پنهان خود را بر شما گسترده و تمام کرد؟)
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ ثَمَراتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوانُها وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بیضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها وَ غَرابیبُ سُودٌ «فاطر : 27» (آیا ندیدی که همانا الله ازآسمان آبی فروفرستاد؛ از آن میوههایی رنگارنگ بیرون آورد و از کوهها راههای سفید و سرخ، با رنگهای گونهگون، و سیاه سیاه)
هُوَ الَّذی یُریکُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ یُنْشِئُ السَّحابَ الثِّقالَ «الرعد : 12» (او کسی است که برق را، براى ترس و امید به شما نشان میدهد و ابرهاى گرانبار را پدید مىآورد)
اما تسخیر طبیعت و قرار دادن آن در مسیر خواستههای خود، وابسته به میزان آگاهی انسان از طبیعت، عناصر آن و نظام روابط در آن است. در روایتی منسوب به امیرالمؤمنین (عَلَیْهِ السَّلَامُ) آمده است: «العلم سلطان من وجده صال به و من لم یجده صیل علیه»1 (علم سلطه است، هر که آن را یافت، با آن حمله میبرد؛ و هر که آن را نیافت، به وی هجوم میبرد). بنابر این، او تلاش میکند طبیعت را به طور کامل بشناسد. در حکمت عقلانی وحیانی، شأن معرفتی طبیعیات از آن کنده نمیشود؛ اما در عین حال، این معرفت در جهت امکان بهرهبرداری از نعمات الهی است. چنین حکیمی به شأن آیت بودن و شأن مسبح بودن طبیعت توجه دارد و تصرفاتش در طبیعت با لحاظ این شؤون طبیعت است. در نتیجه امری از امور مادی را کمال و خیر به شمار میآورد که در جهت کمالات معنوی باشد.
دانش فیزیک موجود، متأثر از شعار فرانسیس بیکن «علم مساوی با قدرت است»، غایت خود را در تصرف در طبیعت خلاصه کرده و از این جهت، شأن خود را در حدّ فناوری (تکنیک) پایین آورده است. انسان بسیار ضعیف است «وَ خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعیفاً (النساء : 28)» و قدرت خود را در میزان تصرف خود در طبیعت میبیند، هر چند ممکن است این نگرش او از روی نادانی باشد، چرا که «إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً (الأحزاب : 72)». به همین جهت، تصرف انسان در طبیعت قابل مقایسه با تصرف هیچ جاندار دیگری در طبیعت نیست. از آنجا که انسان عجول است، بدون توجه به نتایج تصرف خویش، به سرعت حوزهی تصرفات خود را افزایش میدهد و در نتیجه روز به روز بحرانهای زیست محیطی او افزونتر میگردد «وَ یَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَیْرِ وَ کانَ الْإِنْسانُ عَجُولاً (انسان شرّ را چنان میخواند که خیر را چنان خواسته است و انسان بسیار شتابگر است. الإسراء : 11)»؛ یعنی انسان در مصداق کمال و خیر اشتباه کرده و نقص و شرّ را به جای آن برمیگزیند.
1ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغة، ج20، ص319، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ اول، 1404ق.
- ۹۴/۰۷/۱۹