فلسفهی پزشکی
در تاریخ 1395/08/19 در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی نشستی با حضور دکتر احمدرضا همتی، دارای تخصص پزشکی و فلسفهی تحلیلی و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات و مدیر گروه فلسفهی ذهن پژوهشکدهی علوم شناختی و دکتر منجمی، دارای تخصص پزشکی و فلسفهی علم، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی برگزار شد. اینجانب ابوالحسن حسنی نیز دبیر جلسه بودم. جلسه با تلاوت قرآن توسط جناب آقای نجفی آغاز شد و سپس بنده به عنوان مقدمه مباحثی را طرح کردم.
حسنی؛ موضوع بحث: معرفی اجمالی مباحث فلسفهی پزشکی
مراد از فلسفهی پزشکی مطالعهی فرانگرانهی پزشکی است. اگر بخواهیم برخی از مسایل مهم آن را فهرست کنیم، میتوانیم به موارد زیر اشاره کنیم:
اولین مسئله تعریف خود پزشکی است. اگر پزشکی را بر محور بیماری تعریف کنیم، میتوانیم بگوییم پزشکی علم یا فن تشخیص، درمان و پیشگیری از بیماری است. اما پزشکی بر محور سلامت، به عنوان علم یا فن حفظ و احیای سلامت و ارتقاء تندرستی تعریف میشود. علم یا هنر بودن پزشکی هم یک مسئلهی اساسی است که در هر دو تعریف لحاظ شده است. به هر حال، موفقیت یک عملیات پزشکی وابسته به بکارگیری طیف وسیعی از علوم شامل فیزیک، شیمی، بیوشیمی، زیستشناسی، روانشناسی، علوم اجتماعی، مهندسی، اخلاق، فقه، حقوق و مانند آنها است.
تعریف انسان از منظر پزشکی چیست؟ مثلاً از منظر پزشکی جنین انسان است؟ اگر زنی موجودی عجیبالخلقه به دنیا آورد، پزشکی آن را انسان به شمار میآورد؟ آیا میتوان در مواجهه با چنین پرسشی به وحی مراجعه کرد و پاسخ حاصل را به پزشک عرضه نمود؟ بیمار یک شخص است یا یک جسم؟ خود پزشک کیست؟
پزشک کیست؟
حقیقت هر یک از دو مفهوم سلامتی و بیماری چیست؟ این دو مفهوم از واقعیتی خارجی حکایت میکنند یا از امری فرهنگی یا صرفاً یک احساس روانیاند؟ اگر سلامتی و بیماری حقیقتی خارجی است، با کدام قوهی ادراکی درک میشود؟ شواهد بیماری چیستاند و روش شناخت آنها و تشخیص آنها چیست؟ مثلاً امری چون درد در بدن دیگری قابل ادراک است؟ اگر بله، چگونه؟
نسبت سلامتی با بیماری چیست: تناقض، تضاد یا عدم و ملکه؟
تشخیص بیماری به چه معنا است؟ خطای پزشکی به چه معنا است؟ حد خطای پذیرفتنی تا کجا است؟ کدام علم مسئول تشخیص این حد است؛ اخلاق یا حقوق یا فقه؟
درمان به چه معنا است؟ گونههای درمان، دارودرمانی، جراحی، ژندرمانی و درمانهای دیگر، تفاوت فلسفی با هم دارند یا تنها تفاوت فنی با هم دارند؟
آیا مکاتب مختلف پزشکی، مانند پزشکی مدرن، طب سنتی، طب سوزنی، همیوپاتی و مانند آنها قیاسپذیرند؟ اگر بله؛ در سطح مبانی و استدلالها یا در سطح نتایج؟
آیا سلامتی دارای مراتب است؟ نسبت سلامتی با اموری چون لذت از زندگی چیست؟ نسبت سلامتی با توانایی چیست؟ شاخصههای سلامتی چیست؟ و...
به هر حال، فلسفهی پزشکی، چه یک دانش مستقل باشد و چه نباشد، در خور توجه است. البته در این توجه نباید تمام توجه به دنیای غرب باشد؛ بلکه متفکران ما در میراث علمی خود نکات پربهایی را به یادگار گذاشتهاند که باید بررسی شود.
گزارشی کوتاه از سخنان دکتر همتی: معرفی اجمالی فلسفهی پزشکی
فلسفهی پزشکی مطالعات و تأملات فلسفی در حوزهی پزشکی است. آغاز فلسفهی پزشکی از فلسفهی علم است و به این جهت، هنوز سیطرهی پوزیتویسم بر پزشکی غالب است. با اختراع دستگاه احیاء مسایل اخلاقی در حوزهی پزشکی مطرح شد. اینکه دستگاه برای کدام شخص و تا کی استفاده شود. نظریههای انقلاب علمی کوهن در حوزهی فلسفهی پزشکی مؤثر شد. بحث اگزیستانسیالیستها دربارهی اضطراب نیز در پیدایش فلسفهی پزشکی مؤثر شد.
بحث مهم در این حوزه اخلاق پزشکی بود.
دربارهی اصل وجود فلسفهی پزشکی بحثهای زیادی وجود دارد.
مفهوم مرگ و شاخصههای آن از مسایل مهم فلسفهی پزشکی است.
مباحث فلسفهی پزشکی تأثیر زیادی در پزشکی داشته است. فیلسوفان پزشکی هم پزشک و فیلسوف بودند و بالین بیمار را تجربه کرده بودند. به این جهت مباحث آنها انتزاعی نبود و بسیار مرتبط با پزشکی در جریان بود. در منطق تشخیص و نیز اطلاعات عرضه شده از سوی بیمار بسیار کار شده است.
طب سنتی هم میتواند کاملاً فیزیکالیستی باشد و میتواند حکیمانه باشد؛ همینطور طب رایج.
گزارشی اجمالی از سخنان دکتر منجمی: ماهیت پزشکی
اخلاق و حکمت در مواجههی پزشک با بیمار. ظاهراً فناوری بین بیمار و پزشک فاصله انداخته است.
رأی معمول این است که پزشکی کاربست علوم طبیعی در بیماران است. اما به تدریج دیده شد که علوم دیگری نیز مورد نیاز است. در واقع، پزشکی شنیدن شکایت بیمار و رفع شکایت بیمار است. اما در پزشکی موجود این دیده نمیشود. این بیان تفاوت اساسی فلسفهی پزشکی و فلسفهی علم را نشان میدهد. مسایل فلسفهی علم بیشتر انتزاعی و غیرکاربردی برای دانشمندان است. اما فلسفهی پزشکی کاملاً با آموزش پزشکی در ارتباط است. پزشکی بر طب بالینی استوار است؛ یعنی رابطهی پزشک و بیمار که با عرضهی مشکل بیمار به پزشک آغاز میشود و با حل مشکل بیمار پایان مییابد.
پرسش حاضران
خانم فخاری: رابطهی پزشک با سایر دانشمندان مغفول شده است. از فلسفه انتظار میرود برخی مفاهیم، مانند ذهن، انسان، سلامتی را توضیح دهد و به پزشک عرضه کند.
دکتر یوسفی: اخلاق پزشکی حوزهی مستقلی شده است. به مسایل فلسفهی پزشکی کمتر توجه شده است. طب شخصی مدعی تفاوت هر بیمار با بیمار دیگر است. شاید بتوان پزشکی را به علوم انسانی نزدیکتر دانست. انسان و دیگر مفاهیم بنیادی پزشکی را باید تعریف کنیم تا بتوانیم در پزشکی تولید معرفت مستقل از غرب داشته باشیم.
دکتر عرب صالحی: در قدیم به پزشک حکیم گفته میشد. یعنی او حکیمی بود که طب هم بلد است. آیا در دانشکدههای پزشکی به این مباحث توجه شده است.
حسنی: آیا پزشکان به آموزههای وحیانی در پاسخ به این مسایل توجه داشتهاند؟
پاسخها:
دکتر همتی: دانشکدههای پزشکی هیچ توجهی به مباحث فلسفهی پزشکی نشده است. طب اسلامی یک متافیریک است که در سطح عمل میتواند با طب جدید سازگار باشد. به آموزههای وحیانی هم هیچ توجهی نشده است. متأسفانه تمام نگاه پزشکی به غرب است. مشکل اساسی هم خود تصمیمگیران وزارت بهداشت است.
دکتر منجمی: متأسفانه وقتی هم توجه به مباحث میشود به شکل بدی توجه میشود و موجب از بین رفتن دغدغهها میشود. کدهای اخلاقی و اصول وارداتیاند. بعد از ورود، هرجا با شرع و اخلاق عرفی تعارض داشت، حاشیهای میخورد. باید عملزدگی را کنار زد و نگرش پزشکان را تغییر داد. در طب سنتی هم نگاه وارداتی است. کتاب جالینوس و کتاب قانون در طب سنتی و کتاب هاریسون در طب جدید همچون وحی مُنزَل به شمار میآیند.