نقد نظریهی «شارع به مثابه قانونگذار»
قوت این منظر بر منظر مولویت مقام صدور شریعت تردیدپذیر نیست. بیشتر نقدهایی که در اینجا میآید، نقض بر این منظر نیست، بلکه تنها نشانگر نقص آن و نشانگر امکان وجود نظریهای برتر است.
آیاتی از قرآن کریم مفاد شریعت را تربیتی معرفی میکند؛ مانند:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (البقرة : 183)
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، روزه بر شما نوشته شد، چنان که بر کسانی که پیش از شما بودند، نوشته شد؛ باشد که ایمان آورید».
این منظر نمیتواند تحلیلی مناسبی از عبارت «لَعَلَّکُمْ» و «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» داشته باشد. احکام تربیتی به یقین از سنخ قانون نظامهای حقوقی نخواهد بود. قانون با درون افراد کاری ندارد و تنها امتثال مفاد قانون در آن کفایت میکند. آنچه مد نظر قانون است، تنها تنظیم افعال و روابط به صورت عام در قالب یک نظم واحد است. به ویژه مأموریت انبیاء و کارویژهی قرآن کریم بیرون آوردن مردم از ظلمت به سوی نور است و این نشان میدهد که جنبهی تربیتی این آیات بیش از جنبهی قانونیت آنها است. برای نمونه، حقّ تعالی در قرآن کریم میفرماید:
یَهْدی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِهِ (المائدة : 16)«خداوند با آن هر که را از رضوان او پیروی نماید، به راههای سلام میکشاند و به اذن خود از تاریکیها به روشنی بیرون میآورد».
کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلی صِراطِ الْعَزیزِ الْحَمیدِ (إبراهیم : 1) «کتابی به سوی تو فرو فرستادیم تا با آن مردم را به اذن پروردگارشان از تاریکیها به روشنی، به سوی جادهی عزیز حمید بیرون میآورد».
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ (إبراهیم : 5) «و به تحقیق موسی را با آیات خودمان فرستادیم که قوم خود را از ظلمات به نور هدایت کن».
رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللَّهِ مُبَیِّناتٍ لِیُخْرِجَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ (الطلاق : 11) «رسولی بر شما آیات روشنگر خدا تلاوت میکند تا کسانی را که ایمان آوردهاند و شایستهها را انجام میدهند، از تاریکیها به سوی نور بیرون آورد».
امام خمینی (ره) مینویسد:
کسانی که دعوت به صورت محض میکنند و مردم را از آداب باطنیّه بازمیدارند و گویند شریعت را جز این صورت و قشر معنی و حقیقتی نیست، شیاطین طریق الی اللَّه و خارهای راه انسانیّتند، و از شرّ آنها باید به خدای تعالی پناه برد که نور فطرت اللَّه را که نور معرفت و توحید و ولایت و دیگر معارف است در انسان منطفی میکنند و حجابهای تقلید و جهالت و عادت و اوهام را به روی آن میکشند، و بندگان خدای تعالی را از عکوف به درگاه او و وصول به جمال جمیل او بازمیدارند و سدّ طریق معارف مینمایند، و قلوب صافی بیآلایش بندگان خدا را که حق تعالی با دست جمال و جلال خود تخم معرفت در خمیره آنها پنهان فرموده و انبیاء عظام و کتب آسمانی را فرستاده برای تربیت و تنمیه آن، به دنیا و زخارف آن و جهات مادّی و جسمانی و عوارض آن متوجه میکنند و از روحانیّات و سعادات عقلیه منصرف میکنند، و حصر عوالم غیب و جنتهای موعوده را مینمایند به همان مأکولات حیوانیّه و مشروبات و منکوحات و دیگر از مشتهیات حیوانی.»1
نقد دوم این است که روشن نیست که معیار کسب برای ثواب و عقاب که در آیات متعددی از قرآن کریم آمده است، چگونه با این مبنا تحلیل میشود. زیرا در این منظر، ملاک عذاب هتک قانون است، نه کسب. هم چنین، با توجه به گستردگی موضوع و مسایل فقه نسبت به نظر مشهور، چنان که در ابتدا آمد، نمیتوان ادعا کرد همهی شریعت از سنخ قانون باشند.
البته روشن است که این نقدها نمیتوانند قوت این نظر را مخدوش نمایند؛ بلکه تنها میتواند نشان دهد که شاید منظری برتر از این منظر باشد که هم مزایای این منظر را داشته باشد و هم بتواند با گستردگی موضوع و مسایل فقه سازگارتر باشد.
ممکن است اشکال شود که قانونانگاری شریعت خلاف عرف زمان و مکان نزول است که هیچ حکومتی نداشت و قانون را نمیشناخت. در این صورت، خطابات شرعی برای آن عرف فاقد ظهور خواهند بود. اما علاوه بر اینکه درون قبایل بدون قانون نبود، قراردادهای میان دو قبیله از سنخ قانون بودهاند و بنابر این، عرف زمان با قانون آشنا بود. در ضمن، چنان که پیشتر آمد، حجیت ظهور قرآن بیگانه با این ادعا است که کسی بگوید ظهور آن برای عرف ساده و بدوی ممکن است؛ زیرا قرآن کریم قول ثقیل (سخنی سنگین) است «إِنَّا سَنُلْقی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلاً (المزمل : 5)» و فهم قول ثقیل در توان هر کس نیست.
1خمینی (امام)، آداب الصلوة(آداب نماز)، ص 155.