تحلیل هویت جامعه در حکمت سیاسی متعالیه 1
آیةالله مصباح صورت مسئلهی اصالت جامعه یا فرد را چنین تقریر میکند:
وقتی سخن از «اصالت» فرد یا جامعه به مفهوم فلسفی کلمه میرود، مراد این است که آیا فرد وجود حقیقی عینی دارد و جامعه وجود اعتباری، یا جامعه وجود حقیقی دارد و فرد وجود طفیلی و تبعی، یا هر دو وجود حقیقی دارند؟ (جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ص46)
اما این تقریر، خود ناپذیرفتنی به نظر میآید. هرگز کسی نمیتواند ادعا کند وجود فرد طفیلی و تابع وجود جامعه است. به هر حال، همگان میدانند که وجود یک فرد تنها در جزیرهای دور افتاده امری محال نیست. بنابر این، پرسش از اصالت در باب فرد هستیشناسانهی محض نمیتواند باشد؛ بلکه باید از منظر انسانشناختی تقریر شود. هر چند، اگر پرسش تنها از اصالت جامعه باشد؛ پرسش از اصالت جامعه به همین معنای فلسفی معقول است. از منظر انسانشناختی این پرسش را میتوان چنین تقریر کرد: آیا هویت انسانی تنها وابسته به فرد است یا تنها وابسته به جامعه یا به هر دو وابسته است؟ منظور از هویت در این پرسش، امری است که انسان با آن «او» یا «من» میشود؛ نه «این» یا «آن». «او» و «من» به «کس» اطلاق میشود و «این» و «آن» به «شیء»؛ به تعبیر دیگر، «او» و «من» به ذیشعور ذیاراده اطلاق میشود؛ اما «این» و «آن» به موجود اطلاق میشود. از این جهت، این پرسش با پرسش هستیشناسانه از هویت متفاوت میگردد. بنابر این، مسئلهی اصالت جامعه از دو معنا میپرسد: اگر به تنهایی طرح شود، پرسشی هستیشناسانه است؛ اما اگر با اصالت فرد مقایسه شود، پرسشی انسانشناسانه خواهد بود.
صورت دقیق پرسش هویتشناسانه چنین است: آیا کیستی انسان تنها وابسته به ویژگیهای فردی او است یا تنها وابسته به ویژگیهای اجتماعی او یا هر دو؟ این پرسش ملازم با یک پرسش دیگر نیز است: آیا انسان برای خودآگاهی و شناخت خود (تعریف «من») نیاز به با دیگران بودن دارد؟ دقت شود که این پرسش، پرسش از علم شخص به وجود خود و حالات خود نیست که در پاسخ آن بتوان به علم حضوری اشاره کرد. بلکه پرسش از علم حصولی به خود است که نسبت به علم حضوری به خود علمی درجه دوم به خود است؛ یعنی علم به علم حضوری است، علم به علم حضوری به وجود خود، به ملکات نفسانی خود، باورهای خود، احساسات خود و کنشها و واکنشهای خود. چنین علمی به خود بالضروره نیازمند گونهای دیگری بودن و فاصله از خود است. معرفت به خود، به این معنا، امری مشکک از حد یک درک گنگ و اجمالی تا یک درک روشن و تفصیلی است و به نظر میرسد روایات معرفت نفس اشاره به نحوه معرفت خود دارند، نه معرفت فلسفی به نفس مجرد.
- ۰۴/۰۵/۱۴



