تحلیل هویت جامعه در حکمت سیاسی متعالیه 4
وجود جامعه مستلزم وجود واقعی و نه اعتباری این روابط است. در وجود این روابط در سطح خُرد، سطح روابط میانفردی، نمیتوان شک کرد. روابط میان فردی چون اختلاف و اتفاق میان دو نفر واقعاً و به وجود حقیقی موجودند. حتی میتوان گفت روابط میان فردی غیر اختیاری مانند پدری و فرزندی نیز واقعاً موجودند و این گونه نیست که تنها پدر و فرزند موجود باشند، بیآنکه این رابطه به وجود واقعی موجود باشد. روابطی مانند پدری و فرزندی یا مفاهمه که از یک طرف تفهیم و از سوی دیگر فهم است، دو عنوان ماهوی ناهمسان و حتی متضاد از دو سو دارند. اما از جهت وجودی یک رابطه بیشتر نیستند. چنین روابطی، از این جهت، نظیر رابطهی وضع میان دو شیء است که دو عنوان متضاد ماهوی از دو سو دارد، مانند چپ و راست، اما از جهت وجود، تنها یک رابطه بین آنها وجود دارد. این رابطه یا عارض بر افراد است، چنان که وضع عَرَض دو سوی خود است؛ یا معلول افراد است. در هر دو صورت، رابطهی میان افراد و روابط میان آنها رابطهی حقیقه و رقیقه است. بنابر این، نمیتوان گفت که در اینجا سه موجود داریم، دو فرد و یک رابطه میان آنها. زیرا جمع حقیقیه و رقیقه موجب کثرت نیست. کثرت در جمع میان دو موجود هم رتبه حاصل میشود؛ نه در جمع میان دو موجود در دو رتبه ی مختلف.
بنابر این، مفهوم جامعه، اولاً و بالذات، بر روابط میان افراد اطلاق میشود و ثانیاً و بالعرض بر مجموعهی افراد. اما علیرغم وجود واقعی روابط در سطح خرد، وجود واقعی جامعه در سطح کلان با مشکلی هستیشناختی مواجه است. جامعه در سطح کلان حاصل ترکیب پیچیدهای از روابط سطح خرد، به صورت یک شبکهی در هم تنیده است. اگر نتوان وحدتی واقعی در این شبکهی روابط افراد جامعه کشف کرد، باید وجود این شبکه اعتباری باشد و در نتیجه وجود جامعه نیز اعتباری میگردد؛ حداکثر میتوان گفت جامعه ترکیب صناعی افراد است. شبکهی روابط به وحدت واقعی وجود واقعی دارد؛ نظیر یک مثلث، مربع یا هر چند ضلعی دیگر، که حاصل شبکهی حاصل از وضع دو به دو در میان سه، چهار یا چند نقطه است. این شکل واقعاً هست و سخن از محیط و مساحت آن سخن از واقعیت است. در شبکهی روابط جامعهی سه فردی نیز روابطی مانند داوری یا تبانی یا غیبت شبکهای واقعیاند که به وجود واحد موجودند و هویت جدیدی یافتهاند. کثرت افراد جامعه این شبکه را پیچیده میکند و موجب پیدایش هویت جدید برای این شبکهی روابط میشود.
بنابر این، جامعه عبارت از شبکهی روابط پیچیده و درهم تنیدهی پیوندی ناشی از عطف توجه میان گروهی از انسانها به یکدیگر و حاصل پاسخ ارادی و آگاهانه به یکی از مهمترین طبایع انسانی است. نقاط عطف روابط تشکیل دهندهی جامعه موقعیتها و نقشهایند. ممکن است این نکته پذیرفتنی به نظر نیاید و تصور شود که افراد انسانی نقاط عطف روابط تشکیل دهندهی جامعهاند؛ اما این چنین نیست. اگر جامعه شبکهی ارتباطی میان افراد قلمداد شود و نه مجموعهی افراد؛ در این صورت رتبهی وجودی افراد مقدم بر رتبهی وجودی جامعه خواهد بود و افراد نقاط عطف روابط اجتماعی نمیتوانند باشند. افراد در رتبهی مقدم بر جامعه قرار دارند و نسبت جامعه با افراد نسبت رقیقه با حقیقه است. در این صورت، اطلاق جامعه بر مجموعهی افراد مجاز عقلی خواهد بود، اگرچه حقیقت لغوی به شمار آید. اجزای این شبکه، روابط میانفردیاند. این روابط، در عین حالی که در صورت ترکیبی هویت دیگری دارند؛ وقتی به تنهایی لحاظ شوند، هویت خود را دارند. از این جهت، سنخ ترکیب جامعه، به ترکیب طبیعی شبیه خواهد بود. اما با توجه به تفاوت سنخ مادهی آن با مرکب طبیعی و نیز اثر ارادهی انسانی در تکوین آن، شهید مطهری اصطلاح ترکیب فرهنگی را برای آن به کار میگیرد که به حق اصطلاحی مناسب است.
- ۰۴/۰۵/۲۰



