مبادی فلسفی ارزش شناسی عمل سیاسی بر مبنای حکمت متعالیه 5
عمل سیاسی
انسان از آن جهت که مختار است؛ منشأ پیدایش پدیده های فعل، حالات روانی و روابط (با خداوند، محیط زیستی و محیط اجتماعی)، باورها و ملکات نفسانی است. برخی از این موارد ممکن است بنفسه اختیاری نباشند، اما مبادی اختیاری دارند. به تعبیر فلسفی، این پدیده ها از انسان، از آن جهت که ذیشعور و ذیاراده است، صادر میشوند. ظهور اراده در سه پدیدهی فعل، حالات روانی و روابط آشکارتر است و از این جهت این سه پدیده را میتوان در عنوانی جامع گرد آورد. اصطلاح «عمل[1]» در این نوشتار برای این عنوان جامع انتخاب میشود.هر عملی، با تعریف یاد شده، که هویت اجتماعی داشته و معطوف به مقولات اساسی سیاست باشد، عمل سیاسی است.
ضرورت جامعه ی سیاسی مساوق با ضرورت عمل سیاسی است؛ به تعبیر دیگر، ناچار بودن انسان برای زندگی در جامعه ی سیاسی، ملازم با این معنا است که انسان ناچار از عمل سیاسی است. یعنی انسان ناچار است کنشهایی از سنخ افعال، حالات روانی و روابط با عطف توجه به عزت و قدرت داشته باشد. اما عمل سیاسی در ظرف جامعه محقق میشود و از این جهت در نظام روابط پیوندی قرار میگیرد و هویت اجتماعی مییابد. قرار گرفتن عمل در این نظام ویژگیهای خاصی به آن میدهد که لازم است به برخی از آنها اشاره شود؛ زیرا ارزشسنجی اخلاقی و ابزاری عمل سیاسی بر آن ویژگی استوار است.
انسان در جامعه از طریق عمل اجتماعی خود را آشکار ساخته و به عنوان یک عضو مطرح میسازد. انسان تا در پایگاهی اجتماعی قرار نگیرد، عضو جامعه نخواهد شد؛ زیراجامعه شبکهای از روابط انسانی است که سازههای آن پایگاهها و نقشهایند، نه انسانها. پایگاه موقعیت و جایگاهی اجتماعی است که افراد در جامعه به دست میآورند و به واسطهی این موقعیت، از عناوین اجتماعی مناسب با آن برخوردار میشوند. پایگاه هر فرد با مشاغل، سطح معلومات، پست رسمی، ثروت، خانواده و مانند آنها تعریف میشود. یکی از مسایل مهم در اشغال یک پایگاه و ایفای نقش در آن، تناسب آن با شخصیت فردی است. در هر جامعه هر پایگاه را با نقشهایش شناخته میشود و پایگاه بدون نقش اجتماعی در هیچ جامعه ای به وجود نمیآید. نقش اجتماعی نیز جز با مجموعهای از اعمال اجتماعی در جامعه تعریف نمیشود. بنابر این، انسان برای آشکار ساختن خود در جامعه باید در پایگاهی اجتماعی قرار گیرد و این مستلزم آن است که به عنوان ایفای نقش در آن پایگاه، عمل اجتماعی انجام دهد. گاهی ممکن است عملی اجتماعی، مانند دزدی، در قالب انحرافات و کجرویهای اجتماعی هم باشد، نه در قالب نقشه ای پذیرفته شده ی اجتماعی در یک پایگاه اجتماعی. این نحوه اعمال نیز فرد را در جامعه به عنوان فردی در جامعه آشکار میکنند.
عمل اجتماعی در شبکه ی ارتباطی با عمل اجتماعی دیگران هویت مییابد؛ در عین حال، به عنوان سازهای از این شبکه خود را نشان میدهد که میتوان آن را به نحو استقلالی لحاظ کرد و در برابر آن واکنش داشت. در افعال مرکب نظیر این هویت را میتوان دید. خم شدن در شبکه ی ارتباطی با چند فعل دیگر، به گونهای که از آنها هیئت کلی نماز حاصل شود، به عنوان رکوع هویت مییابد. این خم شدن در خارج از این شبکه چنین هویتی ندارد؛ اما میتوان آن را مستقل لحاظ کرد و دربارهی ارزش اخلاقی آن سخن گفت و حتی قانون برای آن وضع کرد. به جهت این امکان لحاظ استقلالی است که میتوان فرد را نسبت به عملاش مسئول دانست و از آن بازخواست کرد.
ضرورت اخلاق سیاسی و فقه سیاسی
انسان به فطرت خویش به دنبال حسن است و در پی عمل قبیح از آن جهت که قبیح است و با علم و اعتراف به قبح آن نمیرود. هر کسی حین انجام هر عملی، آن را با توجیهی، اگر چه توجیهی نادرست، خوب میپندارد و حداقل تسویل نفس میکند[2]. ملاک حسن نیز، چنان که پیشتر آمد، از جهت ثبوت رضایت الهی است؛ همان گونه که حق تعالی در قرآن کریم نیز از انسان میخواهد در پی رضایت الهی باشد: «وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظیمٍ (آلعمران : 174)» و این پیروی را معیار کمال و ارزش انسان میداند:
یَهْدی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدیهِمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ (المائدة : 16)
خداوند با آن (نور و کتاب) هر کس را که رضوان او را پیروی کند، به راههای سلامت هدایت کرده و به إذن خود از ظلمات به نور خارج میسازد و به صراط مستقیم هدایت میکند.
از جهت اثبات و در مقام کشف، حسن و قبح، اولاً و اجمالاً با عقل و ثانیاً و به تفصیل با وحی قابل کشف است. از آنجا که عمل سیاسی نیز قابل ارزشگذاری اخلاقی است، از این جهت برای کشف حسن و قبح اعمال سیاسی مراجعه به وحی ضرورت دارد. کشف تفصیلی حسن و قبح ملازم با کشف مرتبهی حسن و قبح از جهت الزامآوری و عدم آن است که فقه در پی آن است. بنابر این، قابلیت ارزشسنجی اخلاقی اعمال سیاسی مساوق با ضرورت فقه سیاسی است. روشن است که این ضرورت فقه سیاسی فرع ضرورت اخلاق سیاسی است.
استدلال بر ضرورت اخلاق سیاسی و فقه سیاسی بر مبنای قابلیت ارزشسنجی ابزاری عمل سیاسی نیز میتواند ارایه شود؛ اما نه ارزشسنجی ابزاری به معنای مرسوم؛ بلکه ابزار بودن آن برای رسیدن به هدف حکمت متعالیه که مظهر عالم ربوبی شدن است. حکمت سیاسی متعالیه در پی سامانبخشی به حیات سیاسی است؛ آن گونه که حیات سیاسی مظهر عالم ربوبی شود. سامانبخشی به حیات سیاسی با سامانبخشی به عمل سیاسی ممکن است. هیچ کس بهتر از خود ربّ تعالی از عالم ربوبی آگاه نیست و نمیتواند عمل سیاسی را سامان ربوبی دهد. دین نیز آن نحوهای از زندگی که رضای حق تعالی در آن است. در حکمت متعالیه این نحوه از زندگی با سلوک به سوی مظهریت عالم ربوبی و اسمای حسنا مساوق است که کمال انسان در آن است و انسان کامل آن مظهر است[3] و این همان اخلاق سیاسی است. اخلاق وقتی در مرتبهی الزامات شرعی عرضه میشود، همان فقه است. فقیه در پی کشف نحوهی رفتار و عمل بایسته به استناد شرعی در این نحوه زندگی است و فقیه سیاسی نیز در پی کشف نحوهی رفتار و عمل سیاسی بایسته به استناد شرعی در این نحوه زندگی است. بنابر این فقه سیاسی برای ساماندهی به اعمال سیاسی به سامان شرعی ضروری است.
ارزش سنجی انسان سیاسی
چنان که هر انسانی افعال انسانی را بالفطره با خوب و بد ارزشسنجی میکند؛ قابلیت ارزشسنجی خود انسان نیز بالفطره بدیهی است. اساس بسیاری از مسایل علوم انسانی بر همین ارزشسنجی مبتنی است و به ویژه مسئله ی مجازات و نیز سازمان روابط اجتماعی میان فردی بر ارزشسنجی انسانها استوار است و بدون این ارزشسنجی، اساس حیات اجتماعی بر هم میخورد. ارزشسنجی انسان در دو بعد انجام میشود: ارزشسنجی اخلاقی و ارزشسنجی طبیعی. ارزشسنجی طبیعی و اخلاقی امری ضروری است و هیچ جامعهای بدون آن بر پا باشد؛ اگر چه مورد سوء استفاده ی بسیاری قرار میگیرد و گاهی نیز به عناوینی چون تبعیض طبقاتی یا نژادی و مانند آنها آماج حمله قرار میگیرد؛ اما آشکار است که ارزشسنجی طبیعی و اخلاقی با این عناوین ناسازگار است و قابل جمع نیست. ارزشسنجی طبیعی انسانها به حسب قوا و استعدادهای آنها است و به اعتبارات مختلف انجام میشود. این ارزشها معمولاً تکوینیاند و البته برخی مانند داشتن علم و فن سیاست به کسب وابسته اند و همه ی آنها با تمرین و تربیت رشد میکنند. اما ارزش اخلاقی انسان امری کسبی است و وابسته به اختیار است. در آثار حکمای متعالیه ارزشسنجی اخلاقی انسانها با مفاهیمی چون سعید و شقی، اشرف و اخس، کامل و ناقص، حقیقی و بهیمی، مَلَکی و شیطانی، طاعی لله و عاصی لله و مانند اینها یافت میشود.ملاصدرا در بیان شرایط رییس اول در مدینهی فاضله به هر دو گروه از ارزشها اشاره میکند. البته او ارزشهای لازم در رییس اول را به کمالات اولی و کمالات ثانی تقسیم میکند. وی کمالات اولیه را چنین برمیشمارد:
و این انسان انسانی است که نفساش به کمال رسیده و عقل بالفعل گشته است و قوهی متخیلهاش بالطبع به غایت کمال رسیده و همین طور قوه ی حساسه و محرکهاش در غایت کمال است، همه ی اینها به گونهای از فعلیت است، نه با انفعال محض... این انسان همان انسانی است که عقل فعال در وی حلول کرده است. اگر این وضع برای جزء نظری از قوه ی ناطقه اش حاصل شود، این انسان حکیم و فیلسوف خوانده میشود و اگر برای هر دو جزء قوه ی ناطقه اش، دو جزء نظری و عملی، و در قوه ی متخیله اش حاصل شود، این همان انسانی است که به او وحی میشود... این انسان در اکمل مراتب انسانیت و در اعلا درجات سعادت است و نفس او با عقل فعال متحد است.[4]
این ارزشسنجی مبتنی بر فطرتمندی انسان و ثابت نبودن رتبه ی وجودی انسان در مراتب هستی است. فطرت هستی ویژه ی انسانی است و تا در انسانی شکوفا نشود، آن انسان از مرتبه ی بهیمیت به سوی انسانیت بالا نخواهد آمد. از طرف دیگر، انسان، بر خلاف دیگر ممکنات، در مراتب وجود مقام و جایگاه معین ندارد و از پایینترین مقامات تا بالاترین مقامات میتواند سیر نماید:
انسان تا در حیات دنیایی است، مقام خاصی در وجود ندارد که نتواند از آن بگذرد... و چون مقام معینی ندارد، پس در همه ی مقامات میتواند سیر کند و چون صورت معین ندارد، به هر صورتی صورت پذیر و به هر زینتی زینت پذیر است.[5]
و بر همین اساس ارزش او تعیین میشود. آشکار است که این ارزشسنجی، اخلاقی است. هم چنین، صدر المتألهین در کمالات ثانوی رییس اول این ویژگیها را برمیشمارد: سلامت و تمامیت اعضای بدن در حد لازم برای ریاست، تیزفهمی در فهم سخن دیگران، حافظهی قوی، خوشبیانی، دانش دوستی و حکمت ورزی، آزمند دربند شهوت نبودن و بالطبع از امور بازیگونه دوری کردن، بزرگی و کرامت نفس، کوچک دیدن مال دنیا، عدل دوستی و ظلم ستیزی بالطبع، پیروی از امور نیک زیبای عادلانه، قاطع در تصمیم با جلوداری و بدون ترس بودن و ضعف نفس[6]. ارزشسنجی طبیعی انسان سیاسی مبتنی بر عقلانیت ابزاری و بناءات عقلایی است و در همهی جوامع به صور مختلف رواج دارد؛ چنان که ملاصدرا در کمالات ثانوی به مواردی از این دست اشاره کرده است. برخی از این کمالات ثانوی نیز ارزشهای اخلاقی اند. این ویژگیها نشان میدهد که ارزشسنجی طبیعی و اخلاقی انسانها در حکمت سیاسی مسئلهای بسیار مهم است. البته این ارزشسنجی تنها منحصر به شناخت ویژگیهای رییس اول نمیشود؛ بلکه معیارهایی برای ارزشسنجی هر انسان سیاسی است.
نکته ی دیگر جدا کردن مقام ثبوت و اثبات در این مسأله است. کمالات اول و ثانی ملاصدرا اشاره به ارزشهای انسان سیاسی در مقام ثبوت بود. در مقام اثبات این ارزشها با نشانه شناسی، به نحو برهان إنّی شناخته میشوند.
[1]اگرچه این واژه برای این معنای عام چندان مناسب نیست، اما واژهی مناسبتری یافت نشده و باید مراقب تمایز کاربردهای عادی آن با این اصطلاح بود.
[2]ملاصدرا اشاره میکند: «کسی که دشمناش را نمیشناسد، آمادگی دارد که دشمناش که همان هوایش است، خود را چون عقل به او بنمایاند، آنگاه باطل را چون حق به او آراست (صدر المتألهین شیرازی، صدر الدین محمد بن ابراهیم، أسرار الآیات، ص132، انجمن حکمت و فلسفهی ایران، تهران، 1360).
[3]أسرار الآیات، ص 42 تا 44.
[4]صدر المتألهین شیرازی، صدر الدین محمد بن ابراهیم، المبدأ و المعاد، ص 492 و493، انجمن حکمت و فلسفه، تهران، 1354.
[5]أسرار الآیات، ص161.
[6]المبدأ و المعاد، ص 493 و 494.
- ۰۴/۰۵/۳۰



