تحلیلی بر مناظره حجج الاسلام کاشانی و سلیمانی اردستانی
بخش دوم) فرصتهای حاصل از مناظره
۱. تحلیل فرصت اول: گذار از «الهیات سیاسی» به «الهیات معرفتی»
توجه گسترده به این مناظره «تجدید حیات امر قدسی» در ساحت عمومی است. در سالهای اخیر، دین عمدتاً به مثابهی یک «ابزار هویتساز سیاسی» یا «پناهگاه عاطفی» مطرح بود. اما این مناظره، دین را دوباره به عنوان یک «نظام حقیقت» مطرح کرد. وقتی بحث بر سر «سند روایت» یا «مبانی امامت» است، مخاطب (حتی مخاطب عام) متوجه میشود که تشیع صرفاً یک رسم و رسوم یا شعار سیاسی نیست، بلکه یک «ساختار منطقی و متنی» دارد که قابل صدق و کذب است. این بازگشت به متن، جامعه را از رسمگرایی و هیجانزدگی به سمت استدلالورزی سوق میدهد.
۲. تحلیل فرصت دوم: تغییر مرجعیت از «شهرت» به «فقه و متن»
این شاید مهمترین دستاورد جامعهشناختی باشد: جایگزینی «اندیشهورز» به جای «سلبریتی». ما با انواع اقتدار روبرو هستیم. سلبریتیها دارای اقتدار کاریزماتیکِ سطحیاند. اما مناظرهی کاشانی-اردستانی، جامعه را به سمت «اقتدار عقلانی-قانونی» (در اینجا عقلانی-متنی) میبرد. در این مدل، «چه کسی میگوید؟» (فوتبالیست یا بازیگر) اهمیت خود را از دست میدهد و «چه میگوید و با چه سندی؟» اهمیت مییابد. این یعنی «ارتقای سواد رسانهای-دینی». مخاطب یاد میگیرد که برای نقد دین یا دفاع از آن، باید مجهز باشد و نمیتوان با توییتهای هیجانی، بنیانهای هزارساله را جابجا کرد.
۳. تحلیل فرصت سوم: «واکسیناسیون معرفتی» از طریق جدال احسن
در روانشناسی اجتماعی، نظریهای به نام «نظریه تلقیح» وجود دارد. اگر بدن (جامعهی مؤمنین) هرگز با ویروس (شبهه) مواجه نشود، سیستم ایمنی (قدرت استدلال) آن ضعیف میشود. سلیمانی اردستانی در اینجا نقش آن «ویروس ضعیفشده» یا «عامل محرک» را بازی میکند که باعث میشود سیستم ایمنی جریان اصیل شیعی (کاشانی و امثالهم) فعال شود و پادزهر (پاسخهای دقیق) را تولید کند. «حذف شبهه» راهکار نیست، بلکه «هضم و دفع شبهه» در یک فرایند تعاملی، راهکار بقای تشیع است. تاریخ تشیع تاریخ «احتجاج» است، نه تاریخ «انزوا».
۴. فرصت چهارم: بازسازی «ادبِ اختلاف» و «اخلاق گفتگو»
یک فرصت پنهان دیگر در این مناظره وجود دارد : تمرینِ مدارا در عینِ تصلب بر حق. در فضای فتنههای سالهای اخیر، گفتگوها معمولاً به توهین و فحاشی و در فضای مجازی به حذف مجازی ختم میشد. اما در این مناظره (با وجود اختلاف نظر شدید، دو طرف دور یک میز مینشینند و با متن با هم میجنگند، نه با فحش. این الگو به جامعهی ملتهب یاد میدهد که میتوان مخالف رادیکال بود، اما محترم و منطقی باقی ماند. اگر این الگو تکثیر شود، سطح خشونت کلامی در فضای مجازی کاهش مییابد و نقد علمی جای تخریب شخصیتی را میگیرد (مخصوصاً بعد از فتنهی ۱۴۰۱ که شورش علیه ادب و متانت را به عنوان شورش سیاسی قالب کردند).
- ۰۴/۰۹/۱۷



