دین، ضامن اخلاق
شکی نیست که احکام اخلاقی هم چون احکام قانونی باید اجرا شوند. اما به نظر میرسد که اجرای احکام اخلاقی نسبت به قانون دچار نقطه ضعف اساسی است. احکام قانونی ضمانت اجرایی دارند، زیرا حاکمیت سیاسی، از طریق قضایی و با روش فشار به وسیلهی مجازاتها مردم را مجبور به اجرای قانون میکند؛ اما احکام اخلاقی از این ضمانت بی بهرهاند. در مطالعات پیرامون اخلاق مسئلهی ضمانت اجرایی یک بحث مهم است و جالب این است که دین این معضل را به راحتی حل میکند و چند ضمانت اجرایی برای احکام اخلاقی مطرح میکند. این ضمانتهای اجرایی سه قسماند: ضمانتهای شخصیتی و ضمانتهای معرفتی و ضمانتهای اجتماعی.
ضمانتهای شخصیتی اخلاق عبارت از اموری نفسانیاند که شخص را به سمت اراده و اجرای احکام اخلاقی سوق میدهند، به گونهای که در صورت انجام آن فعل اخلاقی در درون خود احساس آرامش و نشاط نماید و در صورت انجام فعل ضد اخلاقی دچار اضطراب و تشویش خاطر و افسردگی شود. ضمانتهای معرفتی شخص را متوجه عواقب اجرا یا عدم اجرای احکام اخلاقی و تأثیر آن در سرنوشت او مینماید. ضمانتهای اجتماعی نیز از طریق اعمال فشار از بیرون به صورت مجازات یا محروم کردن و از طریق امتیاز، به صورت پاداش یا عطف توجه، شخص را به انجام اعمال اخلاقی مجبور میسازد.
با تحلیل ویژگیهای دین مشاهده میشود که دین دو ضامن شخصیتی برای اجرای احکام اخلاقی قرار داده است:
-
قراردادن اجرای احکام اخلاقی به عنوان شرط ایمان یا شرط کمال ایمان:
همهی ادیان، اعم از حق یا باطل، الهی و غیر الهی، به گونهای به اخلاق توجه دارند و التزام به آن را ضروری میشمارند؛ اگرچه ممکن است در بعضی مصادیق احکام اخلاقی با هم تفاوت داشته باشند. اگر مؤمنِ به یک دین از انجام احکام اخلاقی خودداری نماید، ایمان خود را مخدوش خواهید دید و مخدوش یافتن ایمان او را دچار اضطراب میکند ـ البته مؤمن را، نه کسی که تنها اسم دینداری را با خود دارد ـ و از طرف دیگر با التزام به احکام اخلاقی، ایمان خود را پا بر جا مییابد و این نکته او را آرام و با نشاط میگرداند.
-
تکوین شخصیت دیندار به گونهای که سوق دهندهی او به سمت اجرای احکام اخلاقی باشد:2.
تضمین اجرای احکام به روش پیشین اختصاص به دین حق نداشت و ایمان به هر گونه دینی آن گونه ضمانت را با خود خواهد داشت. اما ضمانت به شیوهی تکوین اخلاقی شخصیت دیندار از ویژگیهای دین حق، دین مطابق با فطرت، است و در ادیان دیگر به نحو کامل مشاهده نمیشود. دین حق، با رشد دادن فطرت، آن را بر حیثیت طبیعی انسان غلبه میدهد و شخصیت فرد را بر محور ویژگیهای فطری ـ معرفت، توان روحی، زیبا جویی، آرامش و تعهد ـ میسازد. محوریت هر یک از این ویژگیها در ساختار شخصیت یک فرد، او را به سمت اخلاق سوق میدهد. برای مثال غلبه و محوریت تعهد، شخص را صادق و با وفا میسازد و عدم صداقت یا بیوفایی را با شخصیت او ناسازگار میکند، به گونهای که شخص از بروز چنین حالاتی در رفتارهایش به شدّت دچار تشویش خاطر شود.
ضمانتهای معرفتی دین برای اجرای احکام اخلاقی عبارتاند از:
-
معرفت دیندار به نظارت دایمی حق تعالی:
دین به پیروان خود میآموزد که حق تعالی ناظر دائم و کامل انسان است و هیچ حالت نفسانی یا رفتار او از این نظارت پنهان نمیماند. دیندار وقتی حق تعالی را ناظر خود ببیند، یا به جهت محبت به حق تعالی، یا به جهت شرم از او، یا به جهت ترس از او یا به جهاتی دیگر مانند آنها، فعل اخلاقی را انجام میدهد و از فعل ضد اخلاقی اجتناب میورزد. این حالات روانی یقین وجود دارند، مگر این که دیندار تنها در اسم دیندار باشد، ولی در واقع از دینداری بیبهره باشد. این نظارت، برای کسی که از آن آگاه است (دیندار) ضامن مناسب و قوی اجرای احکام اخلاقی است.
-
معرفت دیندار به پاداش و عقاب اخروی:
دین با بیان پاداش و عقاب اخروی، و بشارت و بیم نسبت به آنها ضمانت اجرایی دوم را نیز برای اخلاق مهیا میسازد؛ زیرا دیندار میداند که سرنوشت نهایی او همان پاداش و عقاب اخروی است و آن سرنوشت وابسته به اجرای احکام اخلاقی توسط او است.
همچنین دین ضمانتهای اجتماعی برای رعایت اخلاق ایجاد میکند. دو ضمانت اصلی عبارتاند از:
-
فرهنگ دینی:
دین مجموعهای از الگوهای فکری و رفتاری را به جامعه دینداران تزریق میکند تا در زندگی آنها شایسته و بایسته شمرده شود. این مجموعه از الگوهای فکری و رفتاری همان فرهنگ دینی است. احکام اخلاقی در این الگوها گنجانده شدهاند؛ اگر چه، برخی از این احکام به اخلاق اجتماعی مربوط نباشد. ضمانت اجرایی آن هم همان فرهنگ است. زیرا از آن جا که فرهنگ مقوم هویت جامعه است، جامعه شکستن هنجارهای فرهنگی را تحمل نمیکند و در برابر آن واکنش نشان میدهد. نوع این واکنشها از سنخ واکنشهای قضایی نیست، بلکه واکنشهای اجتماعی است، نظیر طرد از گروه یا نگاههای معنادار یا قراردادن شخص در منزلت پست اجتماعی و رعایت نکردن حرمت او.
-
اقتدار دینی:
اقتدار دینی، برخلاف اقتدار سیاسی که تنها بر ظاهر حاکم است، بر قلوب سیطره دارد و شخص دیندار، زمانی که دین را میپذیرد، با این پذیرش، سیطره متولی دین را بر قلب خود و نفس خود میپذیرد. این سیطره متولیان دین به آنان این امکان را میدهد که بر احوال شخصیه دینداران نظارت کنند و مراقب اخلاق آنان باشند.