نظاممندی عالم طبیعت
امکان نظریهپردازی در باب قوانین حاکم بر هر موضوعی مستلزم نظاممندی آن موضوع است. بر این اساس، نظاممندی عالم طبیعت، مقوم امکان علوم طبیعی است. در هر گسترهای نظام حاصل سه امر است: غایتمداری، پیوند اجزاء با یکدیگر به گونهای که به صورت یک کل درآیند و انسجام اجزاء با یکدیگر با قانونمندی در جهت غایت تعیین شده. نظام طبیعت نیز باید چنین باشد. قرآن کریم هر سه رکن نظاممندی را، در چارچوب ربوبیت الهی، برای عالم تعریف میکند.
قرآن کریم غایتمداری طبیعت را بر اساس حکمت الهی ترسیم میکند. فاعلیت خدا فاعلیتی حکیمانه است و چنین فاعلی کار بیهوده نمیکند: «وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلاً ذلِکَ ظَنُّ الَّذینَ کَفَرُوا فَوَیْلٌ لِلَّذینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ (غافر : 27)»1. این نکته در نقد دترمینیسم دوباره خواهد آمد.
مفسران از آیات کریمه پیوند بین اجزاء عالم طبیعت و عدم گسست میان آنها را استنباط کردهاند. حق تعالی میفرماید: «الَّذی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً ما تَرى فی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرى مِنْ فُطُورٍ (الملک : 3)»2. برای مادهی «طبق» معانی متعددی ذکر شده است: گسترده شدن یک شییء بر روی مانند خود به گونهای که آن را بپوشاند؛ طبقهبندی یا رتبهبندی عمودی (از بالا به پایین یا بر عکس)، تساوی در یک حالت. از مجموع این اقوال چنین به دست میآید که مفهوم طباق، از مفاهیم ذات اضافه بوده و استعمال آن در باب مفاعلة (فِعال از مصادر باب مفاعلة است) برای لحاظ استمرار و تأکید تضایف میباشد. بر این اساس، طباق مستلزم ارتباط میان سماوات است.
«تفاوت» از مادهی فوت، مصدر باب تفاعل، به معنای نداشتن یک ویژگی در قبال شیئ دیگر است و تضایف در آن لحاظ شده است. ابن عاشور بر آن است که تفاوت در این جا برای حصول فعل در دو طرف نیست، بلکه به معنای شدت فوت است.3 اما برخی مفسران آن را به معنای اختلاف گرفتهاند که تضایف در آن ظاهر است.4 ظاهراً ابن عاشور توجه به این داشته که لحاظ تضایف در مفهوم تفاوت مستلزم طرف دوم است؛ در حالی که در آیه طرف دومی ذکر نشده است. نکتهی مورد نظر ابن عاشور مهم و نشانگر خطای تفسیر تفاوت به اختلاف است؛ اما باز میتوان بدون طرف دوم معین، تضایف را در مفهوم تفاوت لحاظ کرد. اگر طرف دیگر معلوم باشد، تفاوت به معنای اختلاف و ناهمسانی است؛ اما اگر این واژه به نحو مطلق ذکر شده باشد، دلالت بر خللی در یک کل دارای اجزاء دارد که این خلل ناشی از عدم ارتباط لازم میان اجزاء است. تفسیر مشهور تفاوت به خلل و بینظمی و مانند آن از همین باب میتواند باشد. فطور نیز به معنای شکاف و گسست است. بنابر این، به نظر میرسد آیه در سه بند به ارتباط در نظام طبیعت اشاره دارد. علامهی طباطبایی مینویسد:
پس مراد از نفی تفاوت، اتصال تدبیر و ارتباط اشیاء با یکدیگر از جهت غایات و منافع مترتب بر آنها با بر هم کنش میان آنها است. پس درگیری اسباب گوناگون در آفرینش و ناسازی آنها باهم، همانند ناسازی دو کفهی ترازو و بر زمین افکندن یکدیگر با سنگینی و سبکی و بالا رفتن و پایین آمدن است. آن دو در عین اختلاف، در کمک به آن که ترازو را در دست دارد همراهاند تا او کالایش را وزن کند. خداوند نیز اجزای خلقت را چنان آفریده که به مقاصد آفرینش برسند، بدون این که یک جزء هدف دیگری را از بین ببرد یا خود ویژگی لازم برای حصول غایت مطلوب را از دست دهد.5
و مغنیه مینویسد:
معنی آیه این است که تحقیق کن و جستجو نما و با جدیت تأمل کن؛ بارها برگرد و در آفرینش کائنات نظر نما. جز حکمت و دقت و جز نظام و انسجام و همآرایی در اتقان صنع در هیچ چیز تفاوت، خلل و نقصی، از کوچکترین کوچکها تا بزرگترین بزرگها، نمیبینی و هرگز نخواهی دید.6
بر این اساس از (الملک : 3) ارتباط و انسجام اجزای عالم طبیعت، به گونهای که عالم طبیعت یک کل به نظر آید؛ استنباط میشود؛ به ویژه که موضوع امر به نگاه، عالم طبیعت به صورت یک کل است؛ نه نگاه به اجزاء آن.
در آینده قانونمندی عالم بر اساس نظام تقدیر نیز بررسی خواهد شد. به این ترتیب روشن میشود که قرآن کریم هر سه رکن نظاممندی را برای طبیعت تعریف میکند.
1و آسمان و زمین و آنچه را در میان آنهاست به باطل نیافریدیم. این گمان کسانى است که کفر ورزیدند؛ پس واى از آتش بر آنان که کفر ورزیدند.
2آن که هفت آسمان را طبقه طبقه (یا مطابق با یکدیگر) بیافرید. در آفرینش [خداى] رحمان هیچ خللى نمىبینى پس دیگر بار دیده را بگردان و بنگر، آیا هیچ شکافى مىبینى؟
3 التحریر و التنویر، ج29، ص16.
4من هدى القرآن، ج16، ص142.
5المیزان فی تفسیر القرآن، ج19، ص350.
6تفسیر الکاشف، ج7، ص375.