تهاجم فرهنگی، تهاجمی بزرگ در سکوت
انقلاب اسلامی با مقابلهی خشن نظام پادشاهی مواجه شد؛ اما بدون به کارگیری کمترین ابزار خشونت، به سرعت آن نظام را از اوج قدرت به پایین کشید و از تاریخ ایران حذف کرد و به تأسیس نظام سیاسی اسلامی منجر شد. بلا فاصله نظام تازه تأسیس ایران اسلامی با جنگی وسیع و شدید و طولانی مدت از سوی رژیم بعثی عراق مواجه شد. با این که استکبار جهانی با حد اکثر امکانات ممکن از متجاوز حمایت کرد؛ اما باز نتیجهی جنگ به نفع نظام اسلامی ایران شد و بلکه خود این جنگ منشأ برکات زیادی برای این انقلاب عظیم تاریخ بشر گشت.
دشمنان این نظام چون این سرانجام را دیدند؛ به طرح پلیدی روی آوردند که پیشتر در اندلس و جاهای دیگر آن را آزموده بودند و امیال شیطانی خود را با اجرای آن طرح کامیاب یافته بودند. به این ترتیب به صورت سازمان یافته، با آرایش تهاجمی و با بهرهگیری از آخرین تکنولوژیهای روز فرهنگ اسلامی ایرانی این مرز و بوم را آماج شدیدترین حملات خود قرار دادند.
تهاجم فرهنگی، به خودی خود یک مسئلهی خطرناک به شمار میرفت، غفلت بسیاری از مسئولان، عالمان و مردم کشور از آن خطر را بسیار جدیتر کرد. از این جهت، پیش از هر گونه اقدام در برابر این تهاجم، دو مسئلهی اساسی در پیش رو باید حل شود: 1) مشاهدهی تهاجم به حدی روشن که باور به آن حاصل گردد؛ 2) شناخت ویژگیهای تهاجم تا برای اقدامهای لازم اطلاعات کافی وجود داشته باشد. به هر حال، دشمن از انگیزهی بالایی برای تهاجم فرهنگی برخوردار است و برای آن هزینهی زیادی پرداخت کرده است. در سوی مقابل، تهاجم فرهنگی برای ما نیز مشکل محور نظام اسلامی باید به شمار آید و ضرورت دارد آمادگی پرداخت هزینهی کافی و لازم را برای آن داشته باشیم.
مسئولان کشور، با وجود تأکیدهای مکرر مقام معظم رهبری، این تهاجم را باور نکردند و بلکه گاهی خود بخشی از نیروی دشمن در این تهاجم گشتند. این تهاجم هویت این ملت را هدف قرار داده بود و در پی آن بود که تحول عظیم نظام جهانی ناشی از انقلاب این ملت را در سکوت به رکود کشانده و اصل انقلاب را به مرگی دردناک، اما بدون هر گونه جلب توجه، دچار سازد.