ارزشسنجی انسان در حکمت متعالیه
چنان که هر انسانی افعال انسانی را بالفطره با خوب و بد ارزشسنجی میکند؛ قابلیت ارزشسنجی خود انسان نیز بالفطره بدیهی است. اساس بسیاری از مسایل علوم انسانی بر همین ارزشسنجی مبتنی است و به ویژه مسئلهی مجازات و نیز سازمان روابط اجتماعی میان فردی بر ارزشسنجی انسانها استوار است و بدون این ارزشسنجی، اساس حیات اجتماعی بر هم میخورد. ارزشسنجی انسان در دو بعد انجام میشود: ارزشسنجی اخلاقی و ارزشسنجی طبیعی.
ارزشسنجی طبیعی و اخلاقی امری ضروری است و هیچ جامعهای بدون آن بر پا باشد؛ اگر چه مورد سوء استفادهی بسیاری قرار میگیرد و گاهی نیز به عناوینی چون تبعیض طبقاتی یا نژادی و مانند آنها آماج حمله قرار میگیرد؛ اما آشکار است که ارزشسنجی طبیعی و اخلاقی با این عناوین ناسازگار است و قابل جمع نیست. ارزشسنجی طبیعی انسانها به حسب قوا و استعدادهای آنها است و به اعتبارات مختلف انجام میشود. این ارزشها معمولاً تکوینیاند و البته برخی مانند داشتن علم و فن سیاست به کسب وابستهاند و همهی آنها با تمرین و تربیت رشد میکنند. اما ارزش اخلاقی انسان امری کسبی است و وابسته به اختیار است. در آثار حکمای متعالیه ارزشسنجی اخلاقی انسانها با مفاهیمی چون سعید و شقی، اشرف و اخس، کامل و ناقص، حقیقی و بهیمی، مَلَکی و شیطانی، طاعی لله و عاصی لله و مانند اینها یافت میشود.ملاصدرا در بیان شرایط رییس اول در مدینهی فاضله به هر دو گروه از ارزشها اشاره میکند. البته او ارزشهای لازم در رییس اول را به کمالات اولی و کمالات ثانی تقسیم میکند. وی کمالات اولیه را چنین برمیشمارد:
و این انسان انسانی است که نفساش به کمال رسیده و عقل بالفعل گشته است و قوهی متخیلهاش بالطبع به غایت کمال رسیده و همین طور قوهی حساسه و محرکهاش در غایت کمال است، همهی اینها به گونهای از فعلیت است، نه با انفعال محض... این انسان همان انسانی است که عقل فعال در وی حلول کرده است. اگر این وضع برای جزء نظری از قوهی ناطقهاش حاصل شود، این انسان حکیم و فیلسوف خوانده میشود و اگر برای هر دو جزء قوهی ناطقهاش، دو جزء نظری و عملی، و در قوهی متخیلهاش حاصل شود، این همان انسانی است که به او وحی میشود... این انسان در اکمل مراتب انسانیت و در اعلا درجات سعادت است و نفس او با عقل فعال متحد است.1
این ارزشسنجی مبتنی بر فطرتمندی انسان و ثابت نبودن رتبهی وجودی انسان در مراتب هستی است. فطرت هستی ویژهی انسانی است و تا در انسانی شکوفا نشود، آن انسان از مرتبهی بهیمیت به سوی انسانیت بالا نخواهد آمد. از طرف دیگر، انسان، بر خلاف دیگر ممکنات، در مراتب وجود مقام و جایگاه معین ندارد و از پایینترین مقامات تا بالاترین مقامات میتواند سیر نماید:
انسان تا در حیات دنیایی است، مقام خاصی در وجود ندارد که نتواند از آن بگذرد... و چون مقام معینی ندارد، پس در همهی مقامات میتواند سیر کند و چون صورت معین ندارد، به هر صورتی صورتپذیر و به هر زینتی زینتپذیر است.2
و بر همین اساس ارزش او تعیین میشود. آشکار است که این ارزشسنجی، اخلاقی است. هم چنین، صدر المتألهین در کمالات ثانوی رییس اول این ویژگیها را برمیشمارد: سلامت و تمامیت اعضای بدن در حد لازم برای ریاست، تیزفهمی در فهم سخن دیگران، حافظهی قوی، خوشبیانی، دانش دوستی و حکمتورزی، آزمند دربند شهوت نبودن و بالطبع از امور بازیگونه دوری کردن، بزرگی و کرامت نفس، کوچک دیدن مال دنیا، عدل دوستی و ظلم ستیزی بالطبع، پیروی از امور نیک زیبای عادلانه، قاطع در تصمیم با جلوداری و بدون ترس بودن و ضعف نفس3. ارزشسنجی طبیعی انسان سیاسی مبتنی بر عقلانیت ابزاری و بناءات عقلایی است و در همهی جوامع به صور مختلف رواج دارد؛ چنان که ملاصدرا در کمالات ثانوی به مواردی از این دست اشاره کرده است. برخی از این کمالات ثانوی نیز ارزشهای اخلاقیاند. این ویژگیها نشان میدهد که ارزشسنجی طبیعی و اخلاقی انسانها در حکمت سیاسی مسئلهای بسیار مهم است. البته این ارزشسنجی تنها منحصر به شناخت ویژگیهای رییس اول نمیشود؛ بلکه معیارهایی برای ارزشسنجی هر انسان سیاسی است.
نکتهی دیگر جدا کردن مقام ثبوت و اثبات در این مسأله است. کمالات اول و ثانی ملاصدرا اشاره به ارزشهای انسان سیاسی در مقام ثبوت بود. در مقام اثبات این ارزشها با نشانهشناسی، به نحو برهان إنّی شناخته میشوند.
1المبدأ و المعاد، ص 492 و 493.
2أسرار الآیات، ص161.
3المبدأ و المعاد، ص 493 و 494.
این نوع تفکیک ارزش سنجی ( طبیعی ، اخلاقی ) مسلما از دیدگاه مکاتب و علما می باشد .
شاید اگر از دید عامه مردم این قضیه بررسی شود ارزش سنجی انسانی بسیار متنوع تر خواهد بود . من فکر می کنم سلاطین ومستبدان از این دیدگاه عامیانه مردم سوِء استفاده کرده و با رفتارهای متکبرانه خود را ارزشمند جلوه می دادند !