مفهوم سکولاریسم
یکی از تفاوتهای انسان و حیوان - و شاید مهمترین ویژگی این دو - حساسیت انسان نسبت به دین است. انسان به طور فطری گرایش به پذیرش دین و شکل دادن زندگی خود بر اساس آموزههای دینی دارد. بر این اساس، دین با انسان همزاد است.
دین ذاتاً به گونهای است که به زندگی دینمدار شکل میدهد. ولی گروهی، بخشهایی از زندگی انسان را از سیطرهی دین بیرون گذاشتهاند و اجازه نمیدهند باورهای دینی در تصمیم بشر در آن بخش از زندگی دخالت داشته باشد. این گروه معتقدند زندگی انسان دو جنبه دارد: جنبهای از آن به همین زندگی دنیایی و رتق و فتق امور آن مربوط است و جنبهی دیگر آن، بر ارتباط انسان با خدا و زندگی آخرتی مربوط است و حوزهی سیطرهی دین تنها همین جنبهی دوم زندگی بشری است. این عقیده که به سکولاریسم معروف است، دین را از جنبهی اول زندگی بشر دور کرده و دین را از سیطره بر آن باز میدارد.
اما در مقابل، انسان دینمدار همهی زندگی انسان را در ارتباط با خدا و زندگی آخرتی میبیند و سیطرهی دین را بر همهی زندگی خود میپذیرد. دینمدار معتقد است که دین تبیین یک شیوهی کامل زندگی است که خداوند طریق حجتی خطاناپذیر به انسان آموخته است. از دید دینمدار، التزام و تعهد به دین نیازهای فطری انسان را برمیآورد و به نیازهای طبیعی او و زندگی دنیای او معنا و جهت میدهد و نیازهای طبیعی او را در جهت رشد انسان نظم و نسق میبخشد.
درگیری دو مکتب دینمداری و سکولاریسم یک درگیری نظری ساده نیست؛ بلکه در تمام ارکان زندگی بشری شریان دارد. یعنی هم نگرشها و هم شناختها و هم رفتارها را تحت تأثیر قرار میدهد. این نکته موجب صفآرایی سکولارها و دینمداران در برابر هم میشود و به ویژه در حوزهی سیاست این صفآرایی بسیار جدّیتر شده و معمولاً به درگیریهای خونین میانجامد.
سکولاریسم و دینمداری دو نگرش در مقابل یکدیگرند که نگاه از زاویهی دید هر یک، جهان و هر آنچه را انسان با آن روبرو است و نیز خود انسان را، متفاوت با دیگری دیده میشود. سکولاریسم به گونهای که امروزه مطرح است، در غرب ریشه دارد و از آنجا به سراسر جهان شاخ و برگ گسترانده است.
در اینجا، نخست به واژهشناسی سکولاریسم میپردازیم. واژهی انگلیسی secularism (سکولاریسم) از واژهی لاتینی seaculum به معنای «گروهی از مردم» گرفته شده است. (واژهی secular در زبان انگلیسی با واژهی لاتینی seacularis معادل است). این واژهی لاتینی بعدها در کلیسا به معنای «عالَم دنیایی» در برابر spiritual (عالَم روحانی) به کار رفت. در کشورهای پروتستان واژهی secularism بیشتر مذهب به کار میرود؛ اما در کشورهای کاتولیک مذهب، واژهی فرانسوی Laiciti و مشتقهای آن به کار رفته است. این واژه از واژهی لاتین Laicus و واژهی یونانی s َlaiko بهمعنای «عامّهی مردم» در برابر طبقهی روحانی (clericus لاتین) مشتق شده است.1
در کشورهای عربی واژهی «علمانیة» با secularism معادل است، ولی در چگونگی تلفظ آن و نیز ریشهی اشتقاقی آن میان کارشناسان اختلاف است. برخی آن را «عَلَمانیة» (به فتح عین و لام) خوانده و مشتق از «عالَم» میدانند؛ ولی بیشتر اهل فن آن را «عِلْمانیة» (به کسر عین و سکون لام) میخوانند که از «عِلم» مشتق شده است. استدلال این دسته بیشتر شهرت تلفظ و نیز قواعد اشتقاق در زبان عربی است؛ در حالی که، گروه اول به معنای واژه بیشتر توجه دارند.2
در زبان فارسی تا کنون واژهی جا افتادهای در برابر سکولاریسم به کار نرفته است و بیشتر همان واژهی سکولاریسم به کار میرود؛ ولی به هر حال، واژههایی مانند «دنیویگری»، «اعتقاد به اصالت در امور دنیوی»، «اینجهانیگری» و... معادل سکولاریسم شمرده میشوند. البته معادلهای نامناسبی مانند «دنیوی کردن» یا «اینجهانی» و معادل نادرستی چون «دنیوی شدن» نیز برای آن به کار رفته است.
سکولاریسم، ایدئولوژیای است که کمکم و با گذشت زمان رشد یافته است. تعریف دقیق چنین پدیدههایی که با گذشت تاریخ تغییر میکنند، کاری دشوار است. به نظر میرسد بتوان تعریفهای متعدد از سکولاریسم را در سه گونه تعریف سیاسی، شناختشناسانه و جامعهشناسانه جمعبندی کرد.
از دیدگاه سیاسی، سکولاریسم با جدایی کلیسا از دولت یا دین از دولت یا دین از سیاست تعریف شده است. دشواری اساسی این گونه تعریفها جامع نبودن آنها است. عقیده به جدایی دین از دولت یا سیاست، چه در غرب و چه در جهان اسلام، با عقیدههای دیگری همراه بوده است و معتقدان به جدایی دین از دولت یا سیاست همراهی این عقاید را مهم میانگاشتند. تعریف اول، یعنی جدایی کلیسا از دولتْ، نیؤ تنها ویژهی جوامع مسیحی است؛ زیرا در جوامع اسلامی هیچ نهادی همارز کلیسا وجود ندارد.3 با توجه به همینگونه تعریفها است که برخی گمان کردهاند این مسأله اساساً غربی است و در اسلام و جوامع اسلامی زمینهای برای طرح آن نیست؛ زیرا در جوامع اسلامی نهادی دینی همچون کلیسا وجود ندارد و نیز در اسلام دینْ نهادی اجتماعی در برابر نهادِ دولت نیست، ولی روشنفکران چه در جهان عرب و چه در ایران، با توسعهدادن تعریف، آن را قابل طرح در جامعهی اسلامی کردهاند.4 افزون بر این، سکولاریسم در جهان اسلام ریشههای قبلی، قبل از نفوذ غرب در جوامع اسلامی، داشت. بنابراین، نمیتوان سکولاریسم را چنان تعریف کرد که تنها جوامع غربی را دربرگیرد.
از تعریفهای شناختشناسانه، میتوان به تعریف محمّد ارکون - روشنفکر الجزایری فرانسوی- اشاره کرد. وی در تعریف سکولاریسم مینویسد:
سکولاریسم یک ایستار روانی است و مسابقهای برای به دست آوردن حقیقت یا رسیدن به آن است.5
به نظر وی سکولاریسم با دو مسئولیت و به بیانی دیگر، با دو حدّ روبهرو است:
چگونه واقعیت را آن چنان که هست بشناسیم؛
به چه روشی شناخت خویش را به دیگری برسانیم؛ بیآنکه آزادی وی را مشروط یا مقید سازیم.6
آشکار است که برابر این تعریف، سکولاریسم یک مسألهی شناختشناسانه خواهد بود. ارکون نیز بر این امر تصریح میکند و مینویسد:
سکولاریسم... تنها ایستاری در برابر دین نیست، بلکه از مسایل شناخت است. سکولاریسم فلسفی کفر نیست، بلکه بحث از شناخت است که دین نیز در آن جای میگیرد. از دین میگوید و دربارهی آن بحث علمی میکند و البته قصد براندازی آن را ندارد. هدف هر ایستار علمی کنار زدن نقاب دروغ و نیرنگی است که اندیشهی انسانی بر خود آویخته است.7
به نظر میرسد اینگونه تعریف سکولاریسم، بیش از آنکه به واقعیت بپردازد، از نشان دهندهی علاقهی ویژهی ارکون به سکولاریسم است. شاید اثر سکولاریسم رهنمونی بشر به واقعیت - آنچنان که هست ـ باشد (که البته نیست)؛ ولی سکولاریسم این نیست. افزون بر این، اساساً چنان ادعایی با واقعیت ناسازگار است؛ زیرا بیشتر سکولارها از لحاظ شناختشناسی، نسبیانگارند و نسبیانگاری معادل با این ادعا است که ممکن نیست واقعیت را، چنان که هست، بتوان شناخت. سکولاریسم حاکی از امری اجتماعی است و مفاهیمی که از امور اجتماعی حاکیاند، باید بر پایهی همان امر تعریف شوند. مفهوم سکولاریسم نیز که از نوعی رویگردانی مردم از دین حکایت میکند،8 بر پایهی همین واقعیت باید تعریف شود.
عادل ضاهر، روشنفکر سکولار عرب، نیز بر آن است که سکولاریسم ایستاری شناختشناسانه است و آن را چنین تعریف میکند:
سکولاریسم به نقش انسان در عالم و به تأکید بر استقلال عقل انسانی در بیان وظیفهی انسان در برابر عقل، در هر حوزهای که او در آن حوزه ایفای نقش میکند، اشاره دارد. مهمتر اینکه به واگذاری نقشی مستقل از دین به انسان که شامل کشف اهدافی در خور تحقیق در این عالم و ابزاری مناسب برای تحقیق از آن اهداف باشد اشاره دارد.9
افزون بر جانبدارانه بودن این تعریف، نارسایی آن نیز آشکار است. جداسازی جلوههای غیر معرفتی جامعهی بشری از دین، اگر از جداسازی فعالیتهای معرفتی از دین برای سکولارها دارای بیشترین اهمیت نباشد، کمتر از آن نیست بلکه میتوان گفت در آرای سکولارها بر جداسازی جلوههای غیرمعرفتی بشری مانند فرهنگ و سیاست بیشتر تأکید شده است.
دستهی سوم تعریفهای سکولاریسم، تعریفهای جامعه شناختیاند. به نظر میرسد این دسته از تعریفها کاملترند. دکتر همایون همتی در تعریف سکولاریزم چنین مینویسد:
سکولاریسم به حاشیه راندن دین و کنار نهادن آن و کاهش نفوذ دین در جامعه و متن زندگی مردم است.10
دیگری مینویسد:
در مفهوم متأخر سکولاریسم، کنار نهادن دین، کاهش نفوذ دین در جامعه، تبعید عنصر قدسی و ایمانی از حیات آدمی و مسکوت نهادن دین در حیات فردی و اجتماعی اخذ شده است.11
عزیزالعظمة، از روشنفکران عرب نیز چنین مینویسد:
سکولاریسم عبارت است از برابر کردن مرجعیت دینی در امور زندگی و اندیشه با مراجع دیگر در جامعهای با تنوع درونی که در واگذاری امور عقلی، سیاسی و اجتماعی پذیرای تنوعات باشد - و آن را هنجار همگانی در امور نماید. به طوری که برای سلطهی مؤسسات دینی یا سلطهی فکری یا نمادی دین سر خم نکند و آن را مرجع اساسی در زندگی نشمارد.12
تعریف دکتر همایون همتی به نظر میرسد کاملتر و دقیقتر باشد. اگرچه این تعریفها تفاوت اساسی با یکدیگر ندارند. سکولاریسم مقولهای تشکیکی است و با توجه به میزان دوری از مدار دین، مراتب گونهگون دارد و شدّت و ضعف میپذیرد.
در بحث از تعریف سکولاریسم، لازم است به مقاله «معنا و مبنای سکولاریسم» از دکتر سروش اشارهای داشته باشیم. وی در این مقاله که موجب اوج گرفتن بحث سکولاریسم در سالهای اخیر شد، در تعریف سکولاریسم و بیان مفهوم آن، سخنان متفاوتی گفته است که گاهی با هم ناسازگارند. نخستین تعریفی که وی از سکولاریسم ارایه میکند، چنین است:
در عصر جدید، سکولاریسم به معنای کنار گذاشتن آگاهانهی دین از صحنهی معیشت و سیاست معرفی شده است.13
این تعریف تا اندازهای از تعریفهای دیگری که در این مقاله ارایه شده بهتر است اما ادامهی مقالهی نشان میدهد نویسندهی مقاله اساساً تصور روشنی از این مفهوم ندارد. برای مثال، در جای دیگری از همین مقاله مینویسد:
میتوان سکولاریسم را به این معنا هم بگیریم که دیگر در عرصه سیاست هیچ ارزش و دستور سنجش ناپذیری وجود ندارد؛ یعنی ادبی و مقامی و منصبی و قاعدهای نداریم که فوق نظارت عامه باشد؛ از شخص حاکم گرفته تا نحوهی حکومت و سیاستگذاری. سکولاریسم به این معناست و به طور طبیعی وقتی سیاست غیر مقدس میشود، (یعنی علمی) و دین مقدس میماند، آن دو از هم جدا میشوند و جدایی دین از سیاست بدین دلیل و بدین معناست.14
این تعریف نسبت به تعریف پیشین محدود است؛ زیرا در تعریف پیشین جدایی دین از صحنهی «معیشت و سیاست» در مفهوم سکولاریسم أخذ شده بود، ولی در این تعریف، تنها به جدایی دین از سیاست اشاره شده است. ولی اشکال مهمتر که نشان میدهد نویسنده تصور درستی از این مفهوم ندارد، این است که عبارت وی تعریف سکولاریسم نیست، بلکه تعریف دموکراسی است. همچنین باید دانست، تقدس به معنای سنجشناپذیری (بالاتر از چون و چرا بودن) نیست، بلکه به معنای طهارت و پاکیای است که مستلزم حرمت و بزرگداشت باشد. ممکن است این بزرگداشت با چون و چرا بودن همراه باشد. امور مقدّس بسیاری هستند که بالاتر از چون و چرا نیستند. برای مثال، نبوت خاصه امری است که به بینه نیاز دارد و هرگز پیامبری به قوم خود اعتراض نکرده بود که چرا برای پذیرش نبوت من که مقدس و الهی است، چون و چرا میکنید و از من بینه میخواهید.
دکتر سروش باز در تعریفی دیگر میان سکولاریزاسیون و سکولاریسم تمییز نداده و مینویسد:
سکولاریسم چیزی نیست جز علمی و عقلی شدن تدبیر اجتماع.
برایان ر. ویلسون با تأکید بر این که میان این دو مفهوم باید فرق گذاشت، مینویسد:
سکولاریزاسیون بالضروره با افول فعالیتها و روشهای تفکر دینی و نیز افول رسوم دینیای که اساساً به منزلهی نتیجهای نادانسته و ناخواسته از فرآیندهای دیگرِ تغییرِ ساختارهای جامعه پیدا شدهاند، نسبت دارد. سکولاریسم یک ایدئولوژی است. طرفداران آن آگاهانه همهی اشکال ماوراء الطبیعه گرایی را تخطئه میکنند و تنها به دفاع از اصول بیدینی و ضد دینی به منزلهی مبنای اخلاق شخصی و سازمان اجتماعی میپردازند.15
دکتر همایون همتی در مقام تمییز دو اصطلاح سکولاریزاسیون و سکولاریسم معادلهای فارسی آنها را نیز از هم تفکیک کرده است. وی مینویسد:
سکولاریزم یک مسلک و نگرش است که پیشفرضها و مبانی خاصی دارد. ولی سکولاریزاسیون یک پدیدهی خارجی است که در متن جامعه و جهان خارج تحقق مییابد. سکولاریزاسیون فرآیند غیردینیسازی یا قداستزدایی است و معادلهای لغوی آن عبارتاند از: عرفی شدن، دنیوی شدن، غیردینیشدن، غیر روحانی شدن، دیانتزدایی، قداستزدایی و در اصطلاح یعنی فرآیندی که در آن اندیشهی دینی، اعمال دینی و نهادهای دینی نقش و اهمیت اجتماعی خود را از دست میدهند... . امّا سکولاریزم یک مکتب و طرز فکر جهانبینی خاص است و از سنخ فکر و معرفت است. معادلهای فارسی این اصطلاح عبارتاند از: دنیامداری، دنیاگرایی، دنیازدگی، دنیاپرستی، جداانگاری دین و دنیا، جدا شمردن دین از دنیا.16
مفهوم دیگری که باید در این جا بررسی شود، مفهوم دینمداری است. دینمداری مکتبی است که به دین در زندگانی دنیایی انسان، نقش اساسی میدهد. برخی از نویسندگان غربی در برابر سکولاریسم، واژهی sacralism به معنای قدسمداری را به کار بردهاند، ولی به نظر میرسد واژهی دینمداری بهتر از آن بتواند مقصود را ادا کند؛ زیرا در مکتبها و جامعههای گوناگون، گاهی اموری مقدس شمرده میشوند که حتی معتقدان به قداست آنها نیز، ریشهی دینی برای این قداستانگاریها قایل نیستند. برای مثال، زبان محلی یا ملیت یا وطن یا پرچم کشورها مقدس انگاشته میشود، بیآنکه ریشهی دینی برای این امور باشد.
در تعریف سکولاریسم و دینمداری از دو مفهوم «حیات دنیوی» و «دین» استفاده شده است. از این رو، باید منظور از این دو واژه به دقّت روشن شود.
انسان در زندگی دنیایی خویش به چیزهای زیادی نیاز دارد که باید فراهم شود؛ در غیر این صورت، اصل زندگی وی بر روی کرهی خاکی غیر ممکن خواهد شد. افزون بر این، انسان، چه در جنبهی فردی زندگی خود و چه در جنبهی اجتماعی، از آن جا که در این جهان زندگی میکند، با پدیدههای گوناگون این جهانی رابطههای گوناگونی برقرار میسازد. منظور از حیات دنیوی انسان این جنبه از زندگانی وی است. همچنین برخی آن را در مقابل ماوراءالطبیعهگرایی قرار دادهاند، ولی بسیاری که دیدگاه دقیقتری دارند، آن را مقابل دینمداری میدانند.
از کتابها و مقالههایی که دربارهی سکولاریسم (چه له یا علیه آن) نوشته شده است، چنین بر میآید که منظور از دین در تعریف سکولاریسم، هر مکتبی است که در اصطلاح دین نامیده میشود و همهی ادیان مانند اسلام، مسیحیت، یهودیت، زرتشتی، بودایی، ویشنو، هندویی و غیره را در بر میگیرد؛ بی آنکه حقّ یا باطل بودن آنها در نظر باشد. اگر از واژهی دین چنین مفهوم گستردهای قصد شود، مرز میان سکولاریسم و دینمداری از بین خواهد رفت؛ زیرا سکولاریسم میخواهد نقش خدا را از زندگی دنیایی بشر حذف کند و در ادیان تحریف شده یا باطل این کار انجام پذیرفته است، اگر چه به ظاهر اسمی از خدا در آنها باشد؛ زیرا آن ادیان ساخته و پرداختهی دست بشر است و سکولاریسم مخالف با منشأ الهی و قدسی است، نه منشأ زمینی و بشری. بر این اساس، به نظر میرسد در تعریف سکولاریسم، باید منظور از دین را تنها دین حقّ قلمداد کرد.
1برای مثال نک: عزیز العظمة، العلمانیه من منظور مختلف، مرکز الدراسات الوحدة العربیة، 1998، ص 18 و نیز فرهنگهای SHORTERآکسفورد، ذیل واژههای secular و Lay.
2نک: العلمانیة من منظور مختلف، ص 18؛ نیز عادل ظاهر، الأسس الفلسفیة للعلمانیة، دار الساقی، 1998 م، ص 38.
3دقت شود که نظام روحانیت در جامعهی اسلامی هیچ تناسبی با کلیسای مسیحی ندارد.
4برای نمونه: الأسس الفلسفیة للعلمانیة، الفصل الثانی.
5محمّد ارکون، العلمنة والدین، ص 10.
6همان.
7الأسس الفلسفیة للعلمانیة، ص 400 (برگرفته از: محمد ارکون، مجله الاحیاء العربی العدد 5، تشرین اول، ص 13).
8pannenbery, wolf hart; How to think about secularism ; First things 46 )June, July,6991
9الأسس الفلسفیة للعلمانیة، ص 38.
10همایون همتی، ناکامی در تبیین معنا و مبنای سکولاریسم، فصلنامه کتاب نقد، شماره 1، ص 196.
11علی سعیدی، مبانی و لوازم کلامی سکولاریزم، فصلنامه کتاب نقد، شماره 1، ص 170.
12العلمانیة من منظور مختلف، ص 18.
13عبدالکریم، سروش، مدارا و مدیریت، مقاله «معنا و مبنای سکولاریسم»، انتشارات صراط، چاپ اول، 1376، ص 423.
14همان، ص 429.
15همان، ص 423.
16Wilson Bryan R.; Secularization; in Encyclopedia of Religion by Mircea Eliade; v31.
یک کارت برای امام رضا ،مشهد . یک کارت برای امام زمان، مسجد جمکران . یک کارت برای حضرت معصومه،قم .این یکی را خودش برده بود انداخته بود توی ضریح . « چرا دعوت شما را رد کنیم؟ چرا به عروسی شما نیاییم؟ کی بهتر از شما؟ ببین همه آمدیم. شما عزیز ما هستی .» حضرت زهرا آمده بود به خوابش ، درست قبل از عروسی!
منبع :کتاب ردانی پور از مجموعه کتاب های یادگاران
عروسی بدون گناه!
لطفا خاطره مراسم ازدواج بدون گناه خود را به آدرس 1shab1000shab@chmail.ir بفرستید تا دیگران آن را بخوانند یا از دوستانتان که چنین مراسمی داشته اند بخواهید که خاطراتشان را بفرستند یا وبلاگ 1shab1000shab.blog.ir را با نام "1شب 1000شب" لینک بفرمایید تا در این حرکت سهیم باشید.
به امید عنایت حضرت ولی عصر (عج)