هدفمندی جهان در حکمت متعالیه
هدفمندی جهان در جهانشناسی دینی یک اصل مهم است؛ به حدی که در تحلیل ناهمسانیهای جهانشناسی دینی و جهانشناسی سکولار همگان آن را یکی از فارقهای اساسی به شمار میآورند. در حکمت متعالیه مسئلهی هدفمندی جهان قاعدهای پذیرفته شده است و از فروع مسئلهی علت غایی به شمار میآید1.
مفهوم علت غایی به دو معنا به کار میرود: «ما لأجله الوجود» و «ما إلی أجله الوجود»؛ به عبارت دیگر «ما لأجله الفعل» و «ما ینتهی إلیه الفعل»2. «ما لأجله الوجود» که معنای اصلی علت غایی و در واقع علت فاعلیت فاعل است3؛ در اینجا موضوع بحث نیست. اما «ما إلی أجله الوجود» نهایت فعل بوده و از فروع «ما لأجله الوجود» است4. «ما لأجله الوجود» حقیقتاً علت است؛ در حالی که «ما الی أجله الوجود» در حقیقت معلول نهایی و خود غایت است و از این جهت به آن به مجاز علت غایی گفته میشود که تصور آن و ارادهی آن توسط فاعل همان «ما لأجله الوجود» است. وقتی از هدفمندی جهان سخن میگوییم، معنای «ما إلی أجله الوجود» مد نظر بوده و منظور وضع نهایی جهان است5.
حکمای متعالیه به چند طریق بر هدفمندی جهان استدلال کردهاند6:
-
مطالعهی عالم نشاندهندهی نظم و هدفی برای عالم است7.
-
تبیین علت غایی و پاسخ به شبهات منکرین.
-
با استناد به آیاتی از قرآن کریم8، مانند:
یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ... (الحج : 5)
أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ (المؤمنون : 115)
هُوَ الَّذی ذَرَأَکُمْ فِی الْأَرْضِ وَ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ (المؤمنون : 79) و (الملک : 24).
هدفمندی جهان تابع چند قاعده است:
-
هدفمندی در جهان هم کلی است و هم جزیی. به عبارت دیگر، هم کل جهان، به مثابه یک امر واحد هدفمند است و هم اجزای جهان هدفمند است9.
-
وصول به هدف باید امکانپذیر باشد10. در واقع غایت از جهتی عارض بر مغیی است11 و بنابر این، وصول مغیی به غایت، به معنای اتحاد غایت و مغیی است.
-
هر لازم متأخر بر ذات شیء، غایت آن نیست12. این لوازم که حتی اگر مطلوب نباشند، چارهای از آنها نیست، سه گونهاند13:
-
امور معده برای حصول غایت که مقدم بر غایتاند.
-
لازم ملزوم غایت که همراه غایتاند.
-
امور مترتب بر وجود غایت که متأخر از غایتاند؛ چه لازم وجود غایت باشند و چه لازم آن نباشند.
-
غایت باید امری برتر از مغیی (هدفمند) باشد14.
-
پاسخ به غایت در برابر پرسش چرایی پاسخ نهایی است15.
-
غایت نهایی انسان و جهان امری برتر از اکوان خلقی طبیعی است؛ زیرا در غیر این صورت نیاز به غایتی از مرتبهی بالاتر داشت16. بنابر این، تا مغیی به غایت خویش نرسیده، حرکت ذاتی آن است و پس از وصول به غایت، از حرکت خواهد ایستاد17.
-
غایت مترتب بر فعل مستند به غایت فاعل است18. به عبارت دیگر، «ما ینتهی إلیه الفعل» باید مستند به «ما لأجله الفعل» باشد و این استناد ملازم به همسنخی این دو است.
-
حرکت به سوی غایت، از آن جهت که موجب استکمال مغیی است، خیر است19؛ به اصطلاح امروزین،خیر همان هدف میانی است.
1الأسفار الأربعة، ج2، ص285؛ لأسفار الأربعة، ج7، ص 87؛
2أسرار الآیات، صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی، ص100، انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران، بیچا، 1360
3الأسفار الأربعة، ج2، ص268.
4البته آشکار است که غایت به این معنا برای مجردات تعریف نمیشود.
5دربارهی هدف غایی خالق جهان سه نظر مهم وجود دارد:
-
خالق چهان هیچ هدفی نداشته است.
-
خالق جهان هدفی زاید بر ذات داشته است؛ اما نه برای خود، بلکه برای خود عالم. به عبارت دیگر، همان «ما إلی أجله العالم» هدف خالق بوده است.
-
خالق جهان هدفی داشته است؛ اما نه زاید بر ذات.
حکمای متعالیه قول سوم را ترجیح دادهاند.
6با این که ملاصدرا وجود علت غایی را بدیهی نمیداند و نیازمند اقامهی برهان از سوی فیلسوف میداند (الحاشیة على الإلهیات، ص251)؛ اما آشکار است که هیچ یک از دلایل ارایه شده، به معنای دقیق برهان، برهان نیستند. به نظر میرسد علی رغم این سخن ملا صدرا، حکمای متعالیه، به تبع بداهت ضرورت علت برای ممکن، علت فاعلی و غایی را نیز برای ممکن بدیهی دانستهاند و بیشتر به تبیین این قاعده و پاسخ به اشکالات پرداختهاند.
7اصول فلسفه، ج6، ص39.
8أسرار الآیات، ص 98.
9الأسفار الأربعة، ج2، ص285.
10الشواهدالربوبیة، ج1، ص245.
11الشواهدالربوبیة، ج1، ص77 .
12الأسفار الأربعة، ج7، ص 87.
13الأسفار الأربعة، ج2، ص266ـ265.
14الأسفار الأربعة، ج7، ص 87.
15الأسفار الأربعة، ج5، ص320.
16أسرارالآیات، ص97.
17أسرارالآیات، ص101.
18الأسفار الأربعة، ج2، ص263 و 272.
19الأسفار الأربعة، ج2، ص268.