تکلیف حکومت ولایی در برابر حقوق مردم
یکی از ارکان مردمسالاری این است که حکومت در برابر مردم مکلف باشد و مردم نیز حقوقی برعهده حکومت داشته باشند. برخی در برابر حکومت ولایی انتصابی موضع گرفته و گفتهاند که این گونه حکومت مولیعلیه را دارای هیچ حقی نمیداند:
در نظریه فقهی رایج، حاکم دینی حق حکومت خود را از خداوند اخذ میکند. و در این میان وظیفه مردم حداکثر این است که کشف کنند این حق از آن کیست؟ این کشف میتواند از طریق انتخابات صورت بگیرد و این، حداکثر جایی است که در حکومت فقهی، به حقوق بشر داده میشود.1
یا ادعا میشود:
در چنین نظامی تمایل بر آن است که «تکالیف» جای «حقوق» را بگیرند و به جای آنکه مردم براساس رضایت و حقوق خود بتوانند آزادانه در امور اجتماعی و سیاسی شرکت کنند، براساس تکلیف باید اعمال خاصی را انجام دهند.2
به نظر میرسد این تحلیل از نبود فهم درست درباره جعل حق ولایت و نیز ارکان نظام ولایت انتصابی ناشی شده است. همان خدایی که بر یکی حق ولایت بر دیگری را جعل میکند، میتواند برای آن دیگری نیز حقوقی بر عهده ولی بگذارد و البته حکمت جعل ولایت و نصب ولی نیز دقیقا برای تضمین ایصال این حقوق به مولیعلیه است.
پرسشی که در این زمینه مطرح است این است که مردم در جامعه اسلامی (جامعه تحت حاکمیت ولی انتصابی) از چه حقوقی برخوردارند. در پاسخ به برخی از مهمترین حقوق مردم اشاره میکنیم:
گسترش عدالت
گسترش عدالت در اصل، از اهداف اساسی نصب ولیامر است و اصولاً برخی از ادله ضرورت نصب و نیز ولایتفقیه برپایه همین هدف هستند. قرآن کریم نیز به این هدف که از حقوق اساسی مولیعلیه است، توجه کرده است:
إِنَّ اللّهَ یَأمُرُکُم أنْ تُؤَدُّوا الاَماناتِ إلی أَهلِها وَ إذا حَکَمْتُم بَینَالنّاس أَنْ تَحکَمُوا بِالْعَدل. (نساء: 58)
همانا خداوند به شما فرمان میدهد که امانات (امانت ولایت) را به اهل آن بدهید و هنگامی که بین مردم حکم میکنید، به عدل حکم کنید.
در روایتهای اهل بیت قدس سرهما ، مخاطب این آیه خود ایشان معرفی شدهاند و به همان مناط، ولیفقیه نیز مخاطب این آیه خواهد بود.
گسترش و توسعه دینمداری، اخلاق و علم
این امر نیز یکی از حقوق مولیعلیه بوده و بر عهده ولیامر است. گسترش دینمداری و اخلاق و علم افزون بر اینکه خود، حکمت جعل ولایت به شمار میآیند، در آیات و روایات نیز به تأکید بر آنها توجه شده است. امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرماید:
فَأَمّا حَقُّکُمْ عَلَی... تَعْلیمُکُمْ کَیْلا تَجْهَلُوا وَ تَأْدیبُکُمْ کَیْما تَعْلَمُوا.3
و اما حق شما بر من آن است که... شما را تعلیم دهم تا نادان نمانید و آداب بیاموزم تا دانا گردید.
و نیز این روایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بیانگر همین معناست:
عَلَی الإِمامِ أَنْ یُعَلِّمَ أَهْلَ وِلایَتِهِ حُدُودَ الْإِسْلامِ وَ الْایمانِ.4
بر امام است که حدود اسلام و ایمان را به اهل ولایتش بیاموزد.
نظم و امنیت و دیگر حقوق اساسی
این دو امر نیز از اساسیترین حقوق مردم بر حاکم اسلامی است و چنان که در ادله ضرورت نصب ولیامر آمد، از لوازم عقلی آن به شمار میآیند. البته باید توجه داشت که این نظم و امنیت، با جامعه دینی و حکومت دینی مناسب است، نه نظم و امنیتی سکولار و مناسب یک جامعه سکولار.
این امور و مانند اینها حقوق دیگر مردم بر حاکم اسلامی است. تأمین این حقوق تنها جنبه صوری و حفظ مقبولیت ندارد، بلکه اگر حکومتی بدون عذر موجه از تأمین این حقوق سر باز زند، مشروعیت آن خدشهدار میشود. بنابراین، حقوق مردم بر عهده والی ـ که بنابر گفته امیرالمؤمنین علی علیه السلام از اعظم حقوق است5 اهمیت اساسی دارد.
1صادق حقیقت، توزیع قدرت در اندیشه سیاسی شیعه، نشر هستینما، 1381، ص 288.
2همان، ص 359.
3نهجالبلاغه، خطبه 34.
4تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، شماره 7808.
5نهجالبلاغه، خطبه 216.