نقد مسلک وضع در رابطهی میان الفاظ و معانی
علمای علم اصول رابطهی لفظ و معنا را اعتباری و محصول وضع لفظ به ازای معنا میدانند و مباحث معناشناسی خود، از جمله مباحث مربوط به انشاء را بر آن بنا میکنند. اما در ماهیت فرایند یا عمل وضع با هم اختلاف دارند. این نوشتار در پی معرفی کوتاه این نظریهها و بیان نظر نگارنده در این مسئله است.
میرزای نایینی بر آن است که وضع فعل خداوند است، نه بشر. حق تعالی بر اساس مناسبت مجهولی که بین الفاظ و معانی وجود دارد، الفاظ را به معانی اختصاص داده است و این اختصاص نه اعتباری است و تکوینی؛ بلکه واسطهی بین امور اعتباری و حقیقی است. (خویی، 1368، ص11) اما دیگر اصولیان این رأی را نپذیرفته و فاعل وضع را انسان می دانند.
آخوند خراسانی وضع را چنین تعریف میکند:
وضع گونهای اختصاص لفظ به معنا و ارتباط ویژهای است که گاهی ناشی از تخصیص لفظ به معنا و گاهی دیگر ناشی از کثرت استعمال لفظ در معنا است و بنابر این تعریف، تقسیم وضع به تعیینی و تعینی درست است. (خراسانی، 1409ق، ص9)
به نظر مرحوم اصفهانی وضع عبارت است از جعل اعتباری لفظ و نصب آن بر معانی نظیر نصب واقعی علایم راهنما و پرچم برای دلالت بر امری. (غروی اصفهانی، ج1، ص23)
مرحوم آیة الله خویی وضع چنین تعریف میکند:
وضع عبارت از تعهد و التزام نفسانی به ابراز معنایی با لفظ مخصوص است که متکلم قصد تفهیم آن معنا را دارد. (فیاض، 1419، ج1، ص52)
امام خمینی وضع را جعل لفظ برای معنا و تعیین لفظ برای دلالت بر معنا تعریف میکند. (امام خمینی، 1415، ج1، ص57) و فرزند ایشان، مرحوم سید مصطفی خمینی وضع را إنشاء ربط میان الفاظ و معانی تعریف میکند که این انشاء از طرق گوناگون مانند تعهد، تبانی، گفتن جملهی: «میان این لفظ و این معنا علقهی وضعیه انشاء کردم»، «جعل کردم و وضع کردم»، هوهویت، جملههای خبریهی مفید انشاء، استعمال، کثرت استعمال و غیر اینها حاصل میشود. (سید مصطفی خمینی، 1418ق، ج 1، صفحه 63) آیة الله وحید خراسانی نیز وضع را عبارت از عَلامیت و دلیلیت برای معنایی تعریف میکند که متکلم قصد تفهیم آن را دارد. (میلانی، 1381، ج1، ص76).
به نظر میرسد در بررسی رابطهی میان لفظ و معنا باید چند نکته را در نظر گرفت که برخی از آنها در مسلک وضع لحاظ نمیشوند. از آنجا که این نوشتار در پی بررسی این موضوع نیست، به ایجاز و اجمال به این چند نکته اشاره میشود:
رابطهی میان لفظ و معنا ماهیتی اعتباری دارد.
رابطهی میان لفظ و معنا پیچیدهتر از آن است که بتوان زبان و اجزای آن را محصول عمل ارادی و آگاهانهی انسان دانست.1 انسان مفطور به زبان آفریده شده است و خود سازندهی آن نیست، چنان که حق تعالی خود را معلم زبان انسان میداند و حتی گوناگونی زبانها را آیت خود میشمارد:
عَلَّمَهُ الْبَیانَ (الرحمن : 4)
سخن گفتن را به او آموخت.
وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِکُمْ (الروم : 22)
و از آیات او آفرینش آسمانها و زمین و گوناگونی زبانهای شما است.
رابطهی میان لفظ و معنا، با اشارهی حسی تفاوت اساسی دارد و با صِرفِ اشاره نمیتوان معنای لفظی را به دیگری آموخت.
زبان تنها رابطهی بسیط میان الفاظ و معانی نیست و کارکردهای متعددی دارد. برای مثال آهنگ الفاظ و ترکیب الفاظ بار عاطفی دارد و شعر نتیجهی همین کارکرد است.2
در بررسی رابطهی میان لفظ و معنا، علاوه بر معنای مطابقی، باید به معانی التزامی نیز توجه داشت.
تکلم گونهای عمل اجتماعی قاعدهمند است، به عبارت تفصیلی، تکلم عبارت است از رابطهی کنش واکنشی تفهیم و تفاهم میان دو یا چند فرد به وسیلهی الفاظ؛ زیرا تکلم در روابط میان فردی معنا دارد و برای فردِ تنها مسئلهی تفهیم و تفاهم تعریف نشده است. بر این اساس، زبان یا همان رابطهی میان الفاظ و معانی نیز ماهیتی اجتماعی دارد. اگر زبان ماهیتی اجتماعی نداشت و امری فردی بود، کسی از مراد دیگری با خبر نمیشد. زیرا مکنونات ذهنی هر کس تنها برای خود او آشکار است و از همه پنهان است.3
1این نکته دقیقاً خلاف رأی جمهور اصولیان است که وضع را آگاهانه و ارادی میدانند. (میلانی، ج1، ص81) (فیاض، 1419، ج1، ص56)
2این نکتهای است که مسلک وضع به آن بیتوجه است.
3وضع عملی فردی است؛ به همین جهت این نکته خلاف نظر جمهور اصولیان خواهد بود.
منابع و مآخذ
خراسانى، محمد کاظم، کفایة الأصول، مؤسسه آل البیت «ع»، قم، 1409ق، چاپ اول.
خمینی، سید روح الله، مناهج الوصول الی علم الاصول، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1415ق، چاپ دوم.
خمینی، سید مصطفی، تحریرات فی الاصول، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1418ق، چاپ اول.
خویی، سید ابوالقاسم، أجود التقریرات (تقریرات اصول محمد حسین نائینى)، انتشارات مصطفوی، قم، 1368 ، چاپ دوم.
فیاض، محمد اسحاق، محاضرات فی اصول الفقه (تقریرات اصول آیة الله خویی)، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، 1419، چاپ اول.
میلانی، سید علی، تحقیق الاصول، مرکز تحقیق و ترجمه و نشر آلاء، قم، چاپ اول، 1381.