تعمیم تعریف فکر به حوزه اعتباریات
در نزد منطقدانان فکر یا اندیشه حاصل دو حرکت تعریف شده است: حرکت از مجهول مطلوب به سوی معلومات و از معلومات به سوی مجهول مطلوب برای روشن ساختن مجهول.1 مرحوم مظفر با دقتی بیشتر فکر را چنین تعریف کرده است:
اجراء عملیة عقلیة فی المعلومات الحاضرة لأجل الوصول إلی المطلوب2 (انجام عملیاتی عقلی در معلومات حاضر در ذهن برای دستیابی به مطلوب).
وی در این عملیات عقلی پنج مرحله را از هم تفکیک کرده است:
روبرو شدن با مشکل که همان مجهول است؛
شناخت نوع مشکل، چرا که گاهی با مشکلی روبروییم که از نوع آن آگاهی نداریم؛
حرکت عقل ـ مرحلهی اول ـ از مشکل به معلوماتی که نزدش آموخته است؛
حرکت عقل ـ مرحلهی دوم ـ میان معلومات، برای بررسی آنها تا آنچه را برای مشکل مناسب است، گرد آوری کرده و در جهت حل آن مشکل به سامان آورد.3
حرکت عقل ـ مرحلهی سوم ـ از معلومات گردآوری شده از آنچه نزد او است، به سوی مطلوب.
این تعریف از فکر تنها ویژهی تحصیل نظریات ـ به اصطلاح منطقدانان ـ است و شامل همهی اقسام اندیشه نمیشود. در حقیقت، سه قسم اندیشه وجود دارد:
اندیشه برای کسب بدیهیات
اندیشه برای کسب نظریات
اندیشه برای جعل اعتباریات
اندیشه برای کسب بدیهیات، به جهت تقدم معرفتشناختیاش بر اندیشه برای کسب نظریات، آشکارا مهمتر از آن است. بدیهیات، به خودی خود در ذهن حاضر نیستند و کسب آنها نیاز به تأمل و تعمق عقلی دارد. اما در این عمل عقلی، عقل نه به معلومات قبلی خود، بلکه به خود واقعیت توجه میکند و بیواسطه دربارهی خود واقعیت میاندیشد و از آن انتزاع تصور یا تصدیق میکند.
قسم سوم اندیشه، اندیشه برای جعل اعتباریات، اهمیت عملی بسیار زیادی در حیات بشری، به ویژه حیات اجتماعی بشری، دارد و بر خلاف دو قسم پیشین اندیشه، اندیشمند در پی کشف واقعیت نیست؛ بلکه به جعل اعتباریات لازم برای حیات اجتماعیاش میپردازد. اعتبار دو قسم است: ادبی و قانونی. اعتبار ادبی برای تأثیر در احساسات فرد یا جامعه است و با ذوق و امور نفسانی انسان پیوند دارد، ولی اعتبار قانونی برای مصلحت فردی یا اجتماعی ساخته میشود و با جنبهی رفتاری فرد یا جامعه پیوند دارد، پس هدف اعتبار قانونی هدایت فرد یا جامعه به سوی تحقق مصلحت یا دور کردن از مفسده است. همچنین اعتبار ادبی در خارج تحقق پیدا نمیکند، بلکه اثر روانی یا فرهنگی آن محقق میشود و در آن مراد استعمالی با مراد جدی مطابقت ندارد، در حالی که خودِ اعتبار قانونی در خارج محقق میشود و در آن مراد استعمالی با مراد جدی یکسان است. از آنجا که اعتبارات سیاسی از قسم اعتبارات قانونیاند؛ ما توجه خود را به اندیشه برای جعل این قسم از اعتبار معطوف میکنیم. در این قسم اندیشه، برای اعتبارات پایه مراحل زیر قابل تشخیص است:
مواجهه با مشکل که همان نیاز است؛
شناخت نوع نیاز (منشأ اعتبار)؛ در غیر این صورت نمیتوان دریافت چه چیزی برآورندهی نیاز است؛
انتخاب هدف حل مشکل4؛ در غیر این صورت نیز نمیتوان دریافت چه چیزی برآورندهی نیاز است؛
حرکت عقلی در میان حقایق برای انتخاب مبدأ اعتبار؛ مبدأ اعتبار امری واقعی است و ویژگیها و آثاری دارد که ابداع امری با آثار شبیه به آن، اما دارای ماهیتی متناسب با نوع نیاز، نیاز را در جهت هدف مورد نظر برمیآورد؛
تخیل یک فرد مجازی برای مبدأ اعتبار همهویت با نوع نیاز.
انتزاع مفهوم از اسناد یاد شده.
اندیشه برای اعتباراتِ فرعی، شیوههای مختلفی دارد، از جمله:
توجه به آثار واقعی اعتبار و لغویت و سودمندی اعتبار؛
استنتاج منطقی، زیرا استنتاج منطقی منحصر به قضایای حقیقی نیست، هر چند این استنتاج منطقی در اصطلاح منطقیان برهان نباشد؛
انتقال استدلال از خود اعتباریات به منشأ آنها.5
هرکدام از این شیوههای اندیشه در اعتباریات نیز مراحل ویژهی خود را دارد. اما در همهی این اقسام دو مرحلهی اصلی وجود دارد:
توجه به حیات انسانی و اجتماعی و کشف نیازهای چنین حیاتی که مطلوب اندیشمند به شمار میآیند؛
یافتن اعتبارات لازم برای برآوردن این نیازها و جعل این اعتبارها.
1اللیالی المنتظمة فی علم المنطق (شرح منطق منظومه)، ملا هادی سبزواری، ص8، چاپ سنگی (کتابت 1318).
2المنطق، محمد رضا مظفر، ص18، اسماعیلیان، 1377، چاپ اول.
3از حیث روانشناختی اندیشه شامل حرکتهای ذهنی میتواند باشد. اما اگر به جامعهشناسی علم توجه داشته باشیم؛ خواهیم دید که در عمل حرکت اول و دوم تنها حیث ذهنی ندارند. یک پرسشگر تنها به محتویات ذهنی خود مراجعه نمیکند و تنها به دستهبندی آنها برای یافتن معلومات مناسب با مجهول نمیپردازد. بلکه به آنچه در جامعهی علمی یافت شده، مراجعه میکند و با دستهبندی آنها معلومات مناسب با مجهول خود را ردیابی میکند تا بدان دست یابد و سپس حرکت سوم را که فقط حیث ذهنی دارد، انجام میدهد. بنابر این، بهتر است با توسعه در این تعریف، دو حرکت اول را به حرکت علمی در جامعهی علمی نیز تعمیم دهیم. این نکته، به نحو اولی، شامل اندیشه برای حعل اعتباریات نیز میشود.
4هدف حل مشکل غیر از رفع نیاز است و معناداری رفع نیاز را تأمین میکند. برای نمونه امنیت یک نیاز اجتماعی سیاسی است که باید برآورده شود. اما ایجاد امنیت باید به حصول چه وضعیتی بیانجامد؟ منظور از هدف حل مشکل چنین امری است.
5لاریجانی، صادق، معرفت دینی، ص230، مرکز ترجمه و نشر کتاب، 1370، چاپ اول.
http://7theme.blog.ir/post/add-feature-image-to-bayan-posts