پرسشهایی برای تأمل 23: متون پژوهشی و ترجمهای در علوم انسانی
چه تعریفی از متن پژوهشی دارید؟ چه تعریفی از متن پژوهشی در علوم انسانی دارید؟
از جهت محتوا متون پژوهشی در علوم انسانی را به چند قسم میتوان تقسیم کرد؟
از جهت ساختاری متن پژوهشی در علوم انسانی چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
رویکردهای ایدئولوژیک در متون پژوهشی در علوم انسانی به چه نحو باید لحاظ شوند؟
در یک متن پژوهشی در علوم انسانی برجسته کردن چه نظریههایی، در مقام تأیید، نقد، مقایسه و مانند اینها، مطلوب و لازم است؟
وضع موجود متون پژوهشی علوم انسانی در ایران از جهت سبک نگارش چگونه است؟
سبک نگارش مطلوب برای یک متن پژوهشی علوم انسانی چیست؟
برای ویراستاری کتابهای پژوهشی علوم انسانی چه شرایط و ویژگیهایی را لازم میدانید؟
هماکنون وضعیت ویرایش کتابهای پژوهشی علوم انسانی چگونه است؟
متون پژوهشی در هر یک از شاخههای علوم انسانی نمونهای در جوامع دیگر دارد. برای مثال، متون پژوهشی فلسفی سیاسی، هم در دوران گذشتهی ایران نمونه دارد و هم در غرب معاصر و هم در جهان اسلام. متون پژوهشی فقهی در جهان اسلام نمونههای فراوانی دارد. اخلاق و دیگر شاخهها نیز چنیناند. اما از طرف دیگر، مبانی معرفتی و ایدئولوژیک ما با جوامع دیگر در همهی این شاخهها تفاوتهای اساسی دارد. با این حال، آیا میتوان از سبک نگارش آنها در تدوین متون پژوهشی بهره برد؟ اگر بلی؛ چگونه و با چه قیودی؟
مقالهی پژوهشی چه تفاوتی با کتاب پژوهشی دارد؟
چه نوع پایاننامهای در حوزهی علوم انسانی پژوهشی به شمار میآید؟
مخاطب متن پژوهشی در علوم انسانی چه کسانی هستند؟ این نکته در سبک نگارش متون پژوهشی چه لوازم بایسته و شایستهای دارد؟
ترجمهی متون علوم انسانی با چه اهدافی صورت میگیرد؟ آیا دستیابی به این اهداف برای ما ضروری است؟ به نظر شما ترجمهی متون علوم انسانی از زبان بیگانه در چارچوب چه اهدافی باید صورت پذیرد؟
چه ویژگیهایی از متون علوم انسانی در زبان اصلی موجب دشواری ترجمه میشود؟ برای گذر از این دشورایها چه سیاستهایی را پیشنهاد میکنید؟
چه ویژگیهایی در مترجمان متون علوم انسانی موجب اشکالاتی در ترجمه میشود؟ برای گذر از این اشکالات چه سیاستهایی را پیشنهاد میکنید؟
چه اغلاط مشهوری در ترجمهی متون غربی علوم انسانی وجود دارد؟
چه اغلاط مشهوری در ترجمهی متون عربی علوم انسانی وجود دارد؟
آیا در متون علوم انسانی غرب، جنبههای ترجمهناپذیری وجود دارد؟
آیا در متون علوم انسانی عرب، جنبههای ترجمهناپذیری وجود دارد؟
متون علوم انسانی ترجمهای به طور عمده به متون غربی و عربی اختصاص دارد و متون خاصی از شرق ترجمه نشده است. آیا مطلوب در ترجمه همین مقدار است؟
استناد به متون ترجمهای تا چه حدی معتبر است؟
آیا این درست است که ما خودمان متولی ترجمهی متون اصیل ایرانی به زبانهای بیگانه باشیم؟
آیا ترجمهی آثار میتواند در تولید علوم انسانی مفید باشد؟ هم چنین، آیا ممکن است مانع تولید علوم انسانی نیز گردد؟